شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۲: دیروز، خواندن «نازلی» منیرو روانی پور را تمام کردم. نازلی مجموعه سه داستان با نام های «رعنا»، «شیوا» و «نازلی» است که در ۱۰۳ صفحه منتشر شده و ۹۰۰ تومان قیمت خورده است.
جالب اینجاست که داستانها، در تیر و مرداد ۸۱ نوشته شده اند و در همان تابستان هم به چاپ رسیده اند. امکانی که برای نویسندگان تازه کار، آرزویی دست نیافتنی است.
با خواندن این کتاب، دو نکته در ذهنم ماندگار شد: یکی تشبیه اطلاعیه های آموزش خصوصی زبان و غیره به «کاسه گدایی» و دیگری توصیف یک حالت کاملا خاص مادرانه:
زن در اندیشه آغوش مادرانه ای که خالی مانده بود، بی آنکه کودکی یقه پیراهنش را بگشاید و تقلا کند تا دودوشی را از چاک پیراهن بیرون بیاورد…
به نظرم آمد زیباترین داستان این مجموعه همین داستان نازلی است و شرح تلاشهای زنی که می خواهد کودکی را، در نبود پدر زندانی اش، بزرگ کند. هرچند که پایان داستان، و آن تردید نچسب، توی ذوقم زد. انگار نویسنده تعمدی دارد که هیچ داستانی، پایان منطقی مثبتی نداشته باشد.
در کل، اینگونه به ذهن می آید که هر سه زن قهرمان این داستانها، گوشه هایی از شخصیت منیرو روانی پور هستند: زنانی بدون مرد (یا دور از مرد) که بیشتر اسیر زندگی هستند تا سوار بر آن.
مدتی پیش، دو قسمت از خاطرات روانی پور، در سایت سخن منتشر شد و ادامه نیافت. خواندن همان خاطرات، از روانی پور در ذهن من، تصویر زنی مطلقه، آشفته و سیه بین را به وجود آورد. البته روانی پور، مجددا ازدواج کرده و ظاهرا در سال ۷۵، در سن ۴۳ سالگی، صاحب پسری هم شده است.
در این مجموعه داستان، روانی پور به صراحت از انقلاب یاد نمی کند اما کنایه هایی دارد که نشانه نگاه منفی او نسبت به نظام است.
رعنا، قهرمان داستان رعنا، کمونیست است و قهرمان مرد داستان نازلی هم، از دانشجویان چپ بوده که به زندان جمهوری اسلامی می افتد. هرچند که اعدام نمی شود اما دوست نزدیک او و همچنین، نازلی، مورد بازجویی قرار می گیرند.
یک نکته مثبت داستان شیوا، به روز بودن موضوع آنست: سانحه برخورد هواپیما با کوه در خرم آباد. هرچند که نگاه تیره روانی پور به زندگی باعث می شود داستان، نوعی افسانه سیاه را، در ذهن خواننده باقی بگذارد.
مطلب پیشنهادی
درد نوشتن!
وقتی درد نوشتن می خواهد به سراغم بیاید، از یک هفته قبل می فهمم. ویار …
میخوستم در مورد محتوای داستان های روانی پور اطلاعاتی بدست اورم
اﻳﻦ ﺧﺎﻧﻢ ﺭﻭاﻧﻲ ﭘﻮﺭ ﺑﺯﻥ ﺑﺎﺑﻚ ﺗﺨﺘﻲ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺳﻴﺰﺩﻩ ﺳﺎﻝ اﺯﺵ ﻛﻮﭼﻴﻜﺘﺮه ﻣﻦ ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﭼﻂﻮﺭﻱ! ﺧﻴﻠﻲ ﻋﺠﻴﺒﻪ ﻭاﻗﻌﺎ اﻻﻥ اﻳﻦ ﺭﻭاﻧﻲ ﭘﻮﺭ ۶۰ ﺳﺎﻟﺸﻪ ﺑﺎﺑﻚ ﺗﺨﺘﻲ ۴۷ ﺳﺎﻝ ﺟﺎﻟﺐ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺎﺑﻚ ﺗﺨﺘﻲ ﻓﻘﻄ ۶۸ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﺮﺩ!
بابک تختی برگشته ایران خود منیرو روانی تو صفحه اش فیس بوکش نوشته حالا اینکه ایا طلاق گرفتند یا نه را نمیدانم ولی بلاخره بابک پی به اشتباهش برد کاش هیچوقت با زن سیزده سال بزرگتر از خودش و اینقدر پرادعا و طبل توخالی ازدواج نمیکرد! حالا باید دید منیرو خانم روانی که مرتبا از خوش تیپی و مردانگی و همه چیز تمامی همسر برومندشان داد سخن میدادند پس چطور با این فاجعه رها شدگی برخورد خواهند کرد نیشخند!