هفتهنامه #مثلث گفتگویی طولانی از من را درباره #داستانمنتشر کرده.
در بخشی از آن درباره تفاوت جهان داستانی رمان #رستاخیز_عاشقی با محیط اطرافمان گفتهام: 《نویسنده باید بداند که برای چه نسلی و از چه تاریخی مینویسد. اگر تکلیف نویسنده با خودش روشن باشد، سبک این نگارش را نیز متاثر میکند.
اگر موضوع یک اثر ماجراهای سیاسی و جناحی باشد، در کوتاهمدت شاهد اقبال رسانهای و عمومی به آن کتاب خواهیم بود. شعله کمطاقتی که در باد افروخته شود، عمر کوتاهی دارد. بهمحض اینکه اوضاع سیاسی یا جناحی تغییر کند، این اثر فراموش شده و در واقع تاریخ مصرف آن به پایان میرسد. وجود همین تاریخ مصرف، آنها را از جرگه آثار ماندگار و کلاسیک ادبی بیرون میبرد. مگر اینکه نامشان فقط در اندوخته تاریخ #ادبیات باقی بماند تا هر ازگاهی نامی از آنان برده شود.
اگر نویسندهای بتواند از درون درگیریهای سیاسی و جریانی پیرامونش، افق تازه و بلندتری را ببیند و به مسائل اساسی بشریت بازگردد، ماجرا تفاوتهای زیادی میکند. او باید این مسائل را سکوی پرش به سوی آینده و اهداف والاتر قرار دهد و اینچنین در میان آثار مهم ادبی ماندگار شود.
ازهمینرو است که رمانهایی همچون#کلبه_عمو_تام یا دیگر آثاری که با موضوع بردهداری در #آمریکا نوشته شده، هنوز برای مخاطبان جذاب و تازه است. موضوع روز این رمانها هرچند که در سالیان پیش تمام شده و به تاریخ پیوسته اما ارزش ادبی کتاب بهقدری هست که ما را امروز نیز پیش براند. همچنین آثار زیادی با موضوع جنگهای جهانی نوشته شده که برای مخاطبانی از نسل نو نیز جذاب و گیراست.
آنها بهقدری مسائل انسانی را همراه خود داشته و درباره آنها سخن گفتهاند که مخاطبان هر زمان را به سوی خود جذب کرده است؛ لذا این خصیصه را میتوان یک ابزار دوسویه دانست؛ ابزاری که هم میتواند روی ذهن نویسنده چنبره زده و او را به انحصار خود درآورد و هم از سوی دیگر الهامبخش مفاهیم والایی باشد که اثر او را برای آیندگان نیز تازه نگه دارد.》 #رمان#داستان#کتاب