چهارشنبه ۱۸ آبان ۸۴، روز تکان دهنده ای برای کشور اردن بود. حکومت اردن بعد از مدتها حمایت از تروریستهای بمب گذار در خاک عراق، خود قربانی حمله انتحاری شاخه عراقی القاعده شد.
در اثر این حمله تروریستی به سه هتل بسیار مجلل در امان، پایتخت کشور اردن، ۵۹ نفر کشته و ۵۱۱ نفر زخمی شدند. القاعده علت این عملیات انتحاری را، «تبدیل شدن این هتلها به مکانهایی امن برای ملاقاتهای جاسوسان غربی» اعلام کرد هرچند، چند ساعت پیش از این عملیات، تمام یهودیان و اسرائیلیهای ساکن هتلها، آنها را ترک گفته بودند.
اما این حمله تروریستی تنها از بعد سیاسی و انسانی قابل توجه نبود. روز شنبه ۲۱ آبان ۸۴، دنیای هنر نیز به صف عزاداران این واقعه پیوست. چرا که «مصطفی عقاد»، کارگردان فیلم «محمد رسول الله» هم به جمع درگذشتگان این انفجارها افزوده شد.
مصطفی عقاد به همراه دختر ۳۳ ساله اش «ریما»، به اردن آمده بود تا در مراسم ازدواج یکی از بستگانش شرکت کند. او در هنگام انفجارها در هتل «هیئات» اقامت داشت. دخترش ریما درجا کشته شد و خود مصطفی عقاد، در ناحیه گردن زخمهای شدیدی برداشت که سه روز بعد به مرگش انجامید.
مصطفی عقاد یک کارگردان و تهیه کننده هالیوودی بود که تابعیت آمریکا را داشت. او در سال ۱۹۳۵ میلادی، ۷۰ سال پیش، در شهر «العفو»ی کشور سوریه به دنیا آمد.
مصطفی در نوزده سالگی خانه اش را ترک گفت تا در رشته تئاتر تحصیل کند. عقاد توانست در سال ۱۹۷۶، اولین و مشهورترین فیلم خود را درباره پیامبر گرامی اسلام بسازد. نام اصلی این فیلم «الرساله: داستان اسلام» بود که در ایران به «محمد رسول الله» مشهور شد. برای نوشتن فیلمنامه این فیلم جاودانه، عقاد سه سال وقت صرف کرده بود.
مصطفی عقاد در سال ۱۹۸۱، دومین و آخرین فیلم مشهور خود را ساخت. نام این فیلم «شیر بیابان» بود و به زندگی و مبارزات «عمر مختار»، روحانی مبارز لیبیایی لیبی می پرداخت. زندگی عمر مختار وقف مبارزه با استعمارگران ایتالیایی شده بود. جالب اینجاست که بازیگر اصلی هر دو فیلم مصطفی عقاد، آنتونی کویین بود.
عقاد پس از کارگردانی این دوفیلم، تا سال ۲۰۰۲ میلادی، تهیه کنندگی ده فیلم دیگر را برعهده داشت. او درباره حضورش به عنوان یک مسلمان در هالیوود گفته بود: «در مبارزه دائمی با هالیوود شکست نخوردهام.»
مصطفی عقاد در سال ۱۳۷۱ به ایران دعوت شد تا فیلمی درباره حضرت امام خمینی (ره) بسازد. اما متاسفانه این اتفاق هرگز نیفتاد. چرا که در آن سال، نه تحقیقات دقیق و کاملی درباره زندگی حضرت امام (ره) وجود داشت و نه ایران می توانست در حین تحمل مشکلات اقتصادی سالهای پس از جنگ، هزینه بسیار سنگین ساخت این فیلم را بپردازد.
عقاد با اینکه نتوانسته بود فیلمی درباره حضرت امام (ره) بسازد اما معتقد بود در فیلم «شیر صحرا» (عمر مختار) به این شخصیت جاودانه ابراز ارادت کرده است. او در گفتگویی با نشریه «میدل ایست» اظهار داشته بود که این فیلم را با تاسی از انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) ساخته است. او گفته بود: «عمر مختار حتی از لحاظ شکلی به آیتالله خمینی شبیه است. البته این یک تصادف است و ما نمیدانستیم که این تصادف به ساخته شدن فیلم کمک خواهد کرد.»
مصطفی عقاد یکبار دیگر، در سال ۱۳۷۸، به مناسبت جشنواره فیلم فجر به تهران سفر کرد. او در این سفر، از شیفتگی اش نسبت به سینمای پاک و سالم ایران سخن گفته بود و ابراز تمایل کرده بود تا بازهم، سفری به ایران داشته باشد اما اجل به او مهلت نداد.
یادش گرامی باد.
مطلب پیشنهادی
متن سخنان در آیین رونمایی «دفترهای مشق شکرستان»
خیلی خوش آمدید. امروز از نگاهی، جشن شش ماهگی حوزه هنری کودک و نوجوان هم …
در مورد فیلم عمر خطاب که تابستان از شبکه mbc پخش میشد توضیح بدهید کارگردانش کیست؟ ایا بر اساس واقعیت بود ؟
———
سرشار: سلام برادر. من این سریال را ندیدهام.
سلام.
دادن امتیاز « جاودانه » به فیلم « الرساله » از بابتی درست و از بابتی اشتباه است.. درست است چون فیلم به یکی از نیازهای ضروری زمان خود پاسخی کافی و قانع کننده داده است. توضیح آنکه، در دهه هفتم قرن بیستم، نیاز فراوانی به ارایه چهره ای حماسی از پیامبر (ص) و دین اسلام بود. فیلم این نیاز را برآورده کرده است.
در آن زمان جریان غالب فیلمسازی در هالیوود، ساخت فیلم های حماسی – مسیحی و عطش بینندگان در دیدن این فیلم ها سیراب ناشدنی بود. همچنین در سطح بین المللی نیز این انگاره وجود داشت که مسلمانان در طول تاریخ، همواره مظلوم, توسری خور و ضعیف بوده اند. غلبه اسراییل بر اعراب ,در چند جنگ آن سالها نیز به این تصور دامن زده بود. بی شک، ساخت این فیلم، تأثیری مثبت و روحیه بخش بر نسل جوان و مسلمان آن روز داشته و محرک آنها در جنبش های اجتماعی مثل انقلاب اسلامی ایران بوده است.
اما از بابتی جاودانه نیست، چرا که پیام و تأثیر جاودانه شخصیت پیامبر (ص) و دین اسلام، جنبه تمدن ساز آن است. و می توان گفت همه حماسی آفرینی های پیامبر (ص) و ائمه علیهم السلام، فرع براین اصل بوده است. و هرگاه این اصل ایجاب می کرده آنها، مواضعی اتخاذ می کرده اند که در ظاهرنشان از ضعف وعقب نشینی داشته مثل صلح حدیبیه پیامبر (ص) ,مماشات امام علی (ع) با حکمیت یا صلح امام حسن (ع)و…..
عقاد نمی تواند به مرحله ای فراتر از حماسه سازی، قد و سر بکشد و جلوه های حیرت انگیز و تمدن ساز دین اسلام و شخصیت پیامبر (ص) و ائمه علیهم السلام را نشان دهد.
البته نباید ار عقاد توقع داشت در این میدان هم گوی توفیق بزند. چرا که وی هیچگاه در سایه حکومت و روزگاری همچون برهه پس از انقلاب ایران، زندگی نکرده است . و شاهد پیشرفت های علمی و معنوی هیچ کشوری در اثر حاکمیت اصیل اسلامی نبوده است. شاید اگر وی، دوران نوجوانی و جوانی خود را در ایران پس از انقلاب می گذرانده می توانست به جای نگارش نقدی چنین، فیلمی ماندگار از این بابت خلق کند.
فیلم نقاط قوت و ضعف متعددی دارد. قوی ترین صحنه فیلم، صحنه ورود حمزه به فیلم است که سوار بر اسب با کمان و شکاری که در ترک دارد، بیننده را محسور می کند. این صحنه را نمی توان دید و فراموش کرد.
اما پرداختی به خدمات حمزه و اهل بیت (ع) در فیلم کم است. مثلاً پس از ایمان آوردن حمزه، می بینیم که او رو به دوربین دستش را دراز می کند تا دست پیامبر (ص) را بگیرد و کمکش کند تا بلند شود. در این صحنه، دوربین ( نمای نقطه نظر POV) بلند می شود و مثلاً می خواهد نشان دهد که پیامبر پشت راست میکند. اما این نکته بسیار دیریاب و ظریف است و بعید است بیننده عادی متوجه آن شود . حال آنکه عقاد می توانست در این صحنه، با یک دیالوگ ساده, برای حمزه هم به اندازه خالدابن ولید و ابوسفیان تبلیغ کند. مثلاً حمزه می توانست بگوید یا رسول ا… اکنون پشت راست کن یا روی پای خودت بایست. یا…. چرا که امام علی (ع) نیز فرموده است که پیامبر (ص) به یاری ما اهل بیت پشت راست کرد و پهلوهای لرزانش، سکون یافت.
یا از کم مایه گذاشتن های عقاد, یکی نیز صحنه آغاز غزوه بدراست. آنگاه که سه نفر از ابدال مشرکین به میدان می آیند و هنگامی که سه نفر از مسلمانان عادی، به مقابله می روند، آنها نمی جنگند و می گویند شما در شان ما نیستید. سپس حمزه س و عبیده س و علی (ع) به میدان می آیند. دیالوگ رد و بدل شده می توانست منصفانه تر باشد. « شما در شان ما نیستید» بعید است در آن شرایط بر زبان مشرکین آمده باشد. بهتر از آن, این بود که بگویند: « ما فقط با محمد (ص) و نزدیکترین کسان او می جنگیم». که در این صورت، جایگاه ممتاز حمزه (س)، علی (ع) و عبیده (س) آشکار می شد.
اما بزرگترین نقطه ضعف فیلم، بی انصافی عقاد در شخصیت پردازی ابوسفیان است. ابوسفیان در این فیلم، شخصیتی وارسته، حکیم و نیز بسیار شجاع دارد. حال آنکه او هرچند زیرک بوده اما وارسته و حکیم نبوده است. و تفاوت بین زیرک فرصت طلب پست تا حکیم فرزانه, بسیار است. سکانس ایمان آوردن او نیز، قصد دارد نشان بدهد که او بالاخره با علاقه و آگاهی ایمان آورده، حال انکه می دانیم او در ظاهر و از ترس جان تسلیم می شود و ایمان نیاورده و کفر و نفاق او تا پایان عمر در او باقی می ماند. (۱)
در صحنه ایمان آوردن خالدابن ولید نیز، او می خواهدشمشیر خود را به پیامبرص ببخشد که زید مانع می شود و می گوید این شمشیر, تیز ترین شمشیر علیه اسلام بوده و خالد می گوید : « اگرخدا بخواهد از این پس برای درهم کوبیدن دشمنان استفاده می شود.»
این گفتگو نیز اشاره به لقب « سیف الله » است که اهل تسنن معتقدند پیامبر به خالد اعطا کرده است. حال آنکه این لقب را ابوبکر به خالد بخشیده و کار عقاد در این جا علاوه بر بی انصافی، تحریف تاریخ نیز هست.
به هر حال، هرچه باشد، جنبه های خوب فیلم، در کل بیشتر از جنبه های بد آن است و قصد این نوشته نقد فیلم نیست. دلیل نوشتن این سطور، ناراحتی مزمنی است که پس از شنیدن خبر ساخته شدن فیلم محمد (ص) در ایران به دست مجید مجیدی برای من پیش آمد.
راستش، آنقدر این خبر و انتخاب، جای حرف دارد که می توان در مورد آن کتابی نوشت و آدم نمی داند به کدام گوشه از افتضاح این انتخاب اشاره کند. فقط کوتاه و مجمل آن که : آخر مجیدی را چه به فیلم سازی در مورد پیامبر (ص)؟ کارگردانی که در اکثر فیلم هایی که ساخته – به زعم خود – به دنیای نوجوانان پرداخته و در هیچکدام از آنها نشان نداده که در دنیای یک نوجوان – حتی معمولی – را به صورت حرفه ای می شناسد، چگونه می تواند در مورد کودکی و نوجوانی بزرگترین شخصیت تاریخ بشر، فیلم بسازد؟
هر قدر هم به سایت فیلم یا سایت های مرتبط، مراجعه کردم، هیچ اطلاعی از مقدمات و مراحل ساخت این پروژه به دست نیاوردم. و مجیدی و دوستان دست در یک کاسه اش، در بایکوت اطلاع رسانی و قطره چکانی اخبار مرتبط، کار خود را خوب پیش می برند. حتی چندی پیش هم که خبر دو سه سطری بازدید مقام معظم رهبری، از پروژه پخش شد، در هیچ جا هیچ فرازی از جزییات این بازدید پخش نشد! به راستی اتخاذ چنین رویه ای آنهم در ساخت- به نقل از عده ای – پرهزینه ترین فیلم تاریخ ایران چه معنایی دارد؟
پس از انتخاب آقای مومنی به ریاست حوزه هنری، این امید در من – که فکر می کردم پروژه هنوز در مراحل اولیه تدارکات است – بوجود آمد که آقای مومنی می تواند تأثیری مانع یا مفید بر ساخت فیلم داشته باشد. اما حدود چهار ماه پیش، ناگهان خبر اعزام مجیدی و گروهش به آفریقا برای فیلم برداری آخرین سکانس های فیلم، بر روی خروجی خبر گزاری ها قرار گرفت. و اینکه حدود نود درصد فیلم، فیلم برداری شده است.
خلاصه…. شد آنچه که نباید میشد. و از پیش مشخص است که فیلم چه شاهکاری!!! خواهد شد و چه توفیقی!!! در معرفی پیامبر (ص) به نسل جدید به دست خواهد آمد.
حرامخواری از طریق ساخت فیلم های بزرگ مذهبی پس از میر باقری (۲) و سلحشور(۳) دامن مجیدی را هم گرفت. و لقمه حرام اگرچه دلپذیر نیست اما معلوم است بدجوری دامنگیر است چرا که میر باقری می خواهد زندگی سلمان فارسی را بسازد، سلحشور در پی ساخت زندگی حضرت موسی (ع) است و مجیدی هم در تدراک ساخت قسمت بعدی زندگی پیامبر (ص) است.
ای کاش اگر حوزه هنری در ساخت هر کدام از این فیلم یا مجموعه ها نقش دارد، ممانعت یا حداقل نظارت سخت خود را به منصه اجرا بگذارد.
امیدوارم که مجیدی نتواند یا نگذارند قسمت های بعدی این مجموعه را بسازد.
حال که در مورد دنیای تصویر,اظهارنظرکردم، بد نیست اشاره کنم که ورودبه این دنیارامدیون به پدرتان وعلاقه ام به اوهستم. قضیه ازانجاشروع شدکه پس از سردبیری مجدد استاد در مجله ادبیات داستانی در سال هشتاد، مقاله ای به نام انواع نقد ادبی به قلم رضا سالک، در این مجله خواندم. تاان موقع نمیدانستم که « رضا سالک» هم یکی دیگر از نام های مستعار استاد است. خوشحال و معشوف از این بابت، با خود فکر کردم، استاد ممکن است علاوه بر نامهای سالک، دیدار، رهگذر و.. با نام های مستعار دیگری نیز مطلب بنویسد. از این رو با وسواس و دقت بیشتری به مطالعه هر نوشته ای – حتی در مجلات طیف شبه روشنفکر – پرداختم . به جز نام مستعار کامیار شیرازی – که گویا متعلق به آقای پارسی نژاد است – مدتی تصور می کردم نامهایی مثل فتح الله بی نیاز، مجتبی حبیبی، شادمان شکوری و…. نیز از اسامی مستعار استادند. چراکه هر کدام مثلاً یکی در نقد فنی و دیگری در ایجاز بیان و دیگری درقدرت تحلیل فنی و… گوشه هایی از توانایی های استاد جامع الاطراف محبوبم را متجلی می ساختند….. مدتی بعد، با خود فکر کردم شاید استاد علاوه بر ادبیات، در حوزه دنیای تصویر هم با نام مستعار مطلب بنویسد. و شروع به جستجو در نقد های نوشته بر آثار سینمایی کردم. در آنجا تنها نوشته هایی که از کسی به نام مهدی عبدالله زاده بود که مرا به این تصویر انداخته بود که نقد های سینمایی استاد را با نام مستعار جدید می خوانم. دلیلش هم آن بود که این شخص تنها منتقد سینمایی بود که حرفش صریح و موجز و شفاف و بلیغ بود. و حس می شد در نقد هایش به خواننده احترام می گذارد و تا حدودی کشش در نقد هایش وجود داشت. بعد ها فهمیدم که این نام، نام یک شخص حقیقی است که به خارج پناه برده و مواضع سیاسی اپوزیسیون گرفته. و چه حیف از استعداد هنری او که به علت فقدان حکمت بالغه سیاسی، تلف شد.
خلاصه، آنقدر نقد ها و مطالب سینمایی خواندم که روزی بالاخره انگیزه آن را یافتم که در دوره فیلم سازی باشگاه جوان در صدا و سیمای کرمانشاه شرکت کنم و مدرک کارگردانی بگیرم. هرچند با دیدن باند بازیها، حق کشیها و استعداد ویران کردن ارگانهایی چون صدا و سیما، ارشادو حوزه هنری – که در مورد اخیر، علاوه بر معایب مذکور، بیسواد بازی!!! هم بیداد می کرد- هیچگاه انگیزه ای به ساختن فیلمی نیافتم. البته ایراد مذکور بر حوزه هنری، مربوط به سالهای هشتاد تا هشتاد چهار است که هر از گاهی به انجا سر میزنم و اکنون خبری از جو حاکم بر آنجا ندارم.
موفق باشد. التماس دعا
۱- عقاد آنقدر به ابو سفیان علاقه دارد که زیباترین دیالوگ فیلم را هم از زبان او بیان می کند: « محمد از راه دلها وارد می شود نه از درها»
۲- میر باقری با ساختن مختار نامه، خواسته یا ناخواسته، به تبلیغ فتنه پرداخته است. اگر لازم شود با نقد سریال این نکته را تشریح خواهم کرد. و تبلیغ فتنه هم اعانه بر اثم است و پول کسب شده از این راه هم حرام است.
۳- سلحشور، حتی اگر تمام اصول فنی و هنری را در ساخت سریال یوسف پیامبر (ص)، به خوبی رعایت کرده باشد – که به نظر من نکرده است – کمترین گناهش آن است که این سریال را که می شد، حداکثر، در شش – هفت قسمت ساخت، در چهل قسمت ساخته و به صدا و سیما انداخته است. و به قول معروف آب در جنسش کرده که غش در معامله است و بیشتر پول کسب شده هم از این طریق حرام است.
جناب سرشارایابه نظرشمااین اقایان پول حرام گرفته اند؟
” سالی که نکوست از بهارش پیداست! ”
هه!
در مملکتی که حتی به ارائه یک دوبله صحیح از فیلمی مثل (محمد رسول الله)-اصلی- با آن شهرت هم رحم نکردند و راضی نشدند که یک بازگردان و نسخه ساده و بدون سانسور از چنان فیلم تابلویی، بیرون بدهند و فیلمی به آن معروفیت نیز از تیغ تحریف در امان نماند…
جایی که فیلم محمدرسول الله-اصلی- با آن نام آوری که آنقدر در همه جا اکران و توسط همه کس مشاهده شده که کوچکترین تحریفی نیز به راحتی نوشیدن جرعه ای آب و حتی توسط عامی ترین بینندگان نیز بسادگی برملا و افشا میگردد هم از تیغ تحریف های فاحش و کودک خندان، در امان نمانده!
در محیطی که تحمل یک فیلم و چهارتا دیالوگ و نقل-صد البته کاملاً صحیح- ، آنهم درمورد یکسری از غیر اختلافی ترین و همگانی ترین بخش های تاریخ اسلام و دوران حیات حضرت محمد رسول الله-صل الله علیه و آله- را نداشته اند و صبر و شهامت ارائه یک نسخه صادقانه و بی حاشیه بزبان فارسی ، از همچون فیلمی را دارا نبودند…. هه!
حالا شما تصور کن این جماعت، خودشان بخواهند در چنین موضوعی، فیلم بسازند…خودشان بخواهند داستان را روایت کنند…
هه!
شما فکر کن این دوستان… با این روحیه و طبع و روش… خودشان بخواهند ناقل داستان باشند!
واقعاً خدا خودش بخیر بگذارند ؛
😐
صرفا میتوان (پوزخند) زد! :-S
“… چه حاجت به بیان است”
سلام
اقای سرشاربنظرشمااقای میرباقری وسلحشورومجیدی واقعا پولی که گرفته اند حرام بوده