قالب وردپرس افزونه وردپرس

در سوگ یار غار ادبیات انقلاب، زنده یاد امیرحسین فردی

سه شنبه باز هم چیزی نگفت. عادتش بود که در جلسات کم حرف بزند. حتی در چند برنامه هم دیدم که آمد و به احترام بانیان نشست و تا آخر نماند و رفت.
نماز جماعت ظهر در نمازخانه حوزه دیدمش. یک بار که کنارش نشسته بودم دیدم چقدر به خواند قرآن بین دو نماز مقید است. یک طرف قرآن دست او بود و یک طرفش دست من.
الان که فکر می کنم چهارشنبه طنز تلخ روزگار بود. برای آزمایشهای پزشکی سالیانه حوزه هنری آمده بود. کمی بی حال بود. نشست و برایش کاربرگها را آوردند و پر کرد و منتظر آزمایشها شد. به ما و شوخیهای جوانترها نگاه می کرد و نمی کرد. باید ده و نیم به جلسه ای می رسیدم و بیشتر نمی شد بمانم. رفتم.
یعنی از او خداحافظی کردم؟ نکند داغ بی خداحافظی از او رفتن، بر دلم بماند؟ نتیجه آزمایشهایش که برسد، چه کارشان می کنند؟ راستی امروز چقدر شهر شلوغ بود؟ نکند … این سه شنبه چطور کنار صندلی خالی اش بنشینم؟ در نمایشگاه کتاب، چطور رمان جدیدش را بخوانیم؟
آه
فقط آه

مطلب پیشنهادی

قهرمان‌کشی ـ نگاهی به فیلم سینمایی «مزار شریف» حسن برزیده

یکی از نیازهای روزگار ما، معرفی «قهرمان‌»ها به جوانان و نوجوانان است. غربیها در قهرمان‌سازی، …

یک دیدگاه

  1. إنا لله و إنا إلیه راجعون
    خداوند به حق حضرت زهرا سلام الله علیها با فضلش با ایشون و ما رفتار کنه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *