تجربه ناموفق و ۲۶ ماهه ارتقای جایگاه سازمانی شعر، باید آویزهای پیش روی اهالی فرهنگ باشد.
به طور خلاصه این تجربه از این قرار است: در ۲۸ فروردین ۱۳۸۹، در نخستین همایش بینالمللی شاعران ایران و جهان، عباس سجادی، به عنوان مجری مراسم، از رییسجمهور میخواهد تا ادارهکل شعر در وزارت ارشاد تشکیل شود؛ دکتر محمود احمدینژاد بر مبنای پیشنهاد این ترانهسرا، از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی میخواهد تا قائممقامی را در امور شعر منصوب کند. این خواسته، با تشویق شدید شاعران مواجه میشود. دو ماه بعد، در ۲/۴/۸۹، دکتر سید محمد حسینی با تعمیم خواسته رییسجمهور، دکتر یحیی طالبیان را به عنوان قائممقام خود در امور شعر و ادب منصوب میکند و بالاخره، در ۱۲/۴/۱۳۹۱، با حفظ سکوت خبری، این سمت برچیده شده و دفتر شعر وادب تشکیل میگردد.
نگاهی به روند شکلگیری این تجربه نشان میدهد که چندین اشتباه، این تجربه ناموفق را شکل داده است:
۱) اولاً اجازه دادن به مجریان همایشها برای اظهارنظرهای کارشناسانه و خروج از چارچوب مجریگری، یک خطای دیرپاست که عدم برخورد جدی با آن، علت اصلی شکلگیری این تجربه ناموفق بوده است.
۲) خطای دوم، اشتباه یک ترانهسرا برای تعمیم نظر شخصی خود به خواست جامعه شعر کشور بوده است. او بدون مطالعه قبلی درباره علتهای احتمالی ضعف جایگاه شعر در کشور، در نگاه ساختارگرایانه محض و با رویکرد افزایش تصدیگری دولت، پیشنهاد تاسیس ادارهکل شعر را ارایه کرده است.
۳) خطای سوم، پاسخ فیالبداهه رییسجمهور به این خواسته کارشناسینشده بوده است. بدیهی است که رییس جمهور باید هرگونه تصمیمگیری اینچنینی را به دریافت نظرات کارشناسی قوه مجریه منوط کند.
۴) چهارمین خطا از سوی شاعران حاضر در همایش صورت گرفته که با رفتاری تودهگرا، از این روند غیرکارشناسی دفاع کرده و آن را مورد تایید خویش قرار دادهاند.
۵) پنجمین خطا توسط وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی صورت گرفته است. متاسفانه حتی پس از خروج حاضران از این فضای هیجانزده، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به کارشناسی مساله نپرداخته و ۶۵ روز بعد نه تنها قائممقامی را برای خود برمیگزیند بلکه حوزه فعالیت او را از شعر گسترش داده و کل ادبیات را تحت عنوان کلی «ادب» به عنوان سمت او میافزاید.
۶) خطای ششم، بی توجهی به نظرات معاون فرهنگی وقت وزیر ارشاد در این مورد بوده است. هرچند در همان دوران، دکتر محسن پرویز، غیرکارشناسی بودن این تصمیمات را اعلام کرده بود و حتی بعداً طی یادداشتی نظرات خود را منتشر کرد اما از اجرای تجربهای که خشت اول آن غیرکارشناسی گذاشته شده بود؛ جلوگیری نشد تا پس از ۲۶ ماه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به برچیدهشدن این سمت، تن دهد.
به نظر میرسد پاسخگویی به چند پرسش، میتوانست از شکل گرفتن این تجربه ناموفق جلوگیری کند:
۱. آیا جایگاه بالفعل شعر در ایران، متناسب با جایگاه بالقوه آن است؟
۲. میزان مطلوب مداخله دولت در عرصه شعر چیست؟ دولت باید تا چه حد به تصدیگری در این حوزه بپردازد و چه مقدار را به بخشهای عمومی یا خصوصی بسپارد؟
۳. آیا روند سیاستگذاری و برنامهریزی کنونی برای حوزه شعر، به ارتقای جایگاه آن میانجامد؟ به عنوان مثال آیا تاسیس جشنواره شعر فجر و برگزاری چهار دوره آن، برگزاری همایش بینالمللی شاعران ایران و جهان و دیگر برنامههای معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در آن دوران، حرکت به سوی آیندهای روشنتر را برای شعر نوید نمیداد؟
۴. جنس اشکالات موجود در حوزه شعر، مربوط به کدام حوزه مدیریت (سیاستگذاری، برنامهریزی، مدیریت، نیروی انسانی، مشارکت، انسجام، ساختار، فرآیند و …) است؟
در هر حال، تجربه ناموفق ارتقای جایگاه سازمانی شعر در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نشان میدهد تشخیص نادرست فردی، عدم مشارکت تشکلهای صنفی، بهرهنبردن از مطالعات کارشناسانه و اقبال تودهوار نخبگان به تصمیمات غیرکارشناسی، مؤلفههای اصلی شکلگیری آن بودهاند.
امید است که این یادداشت مختصر، بهانهای برای گفتگوی بیشتر کارشناسان در حوزه مدیریت فرهنگی باشد.
مطلب پیشنهادی
قهرمانکشی ـ نگاهی به فیلم سینمایی «مزار شریف» حسن برزیده
یکی از نیازهای روزگار ما، معرفی «قهرمان»ها به جوانان و نوجوانان است. غربیها در قهرمانسازی، …