این مقاله در شماره هفتم هفته نامه «۹دی»، به تاریخ ۳۰/۱۱/۱۳۸۹، منتشر شده است.
ابراهیم حاتمیکیا اگر بخواهد، یکی از سربازان انقلاب اسلامی است؛ او در سال ۱۳۴۰ به دنیا آمده و برای ما، متولدان آن سالها، «سربازان در گهواره» حضرت امام خمینی(رض) هستند؛ چه ایرانی، چه لبنانی، چه عراقی، چه افغانی، چه پاکستانی و چه آفریقایی و اروپایی و آمریکایی.
برای منی که درست بیست سال پس از حاتمیکیا به دنیا آمدهام؛ درست ۲۰ سال است که فیلمهای «دیدهبان»(۱۳۶۷) و «مهاجر»(۱۳۶۸)، نوستالوژی دوران دفاع مقدس هستند. فیلمهایی که هر بار آنها را دیدهام؛ گریستهام و به نداشتن توفیق حضور در جبهههای نبرد حق علیه باطل، غبطه خوردهام.
اما برای این فقیر، حاتمیکیای دوستداشتنی غبطهبرانگیز تنها یک دهه دوام آورد: حاتمیکیایی که با دیدهبان شروع شد و در «آژانس شیشهای»(۱۳۷۶) به اوج رسید و در «روبان قرمز»(۱۳۷۷) تمام شد.
در سال اول دانشگاه، در سینما بهمن، فیلم روبان قرمز را دیدم و فکرم واقعاً قفل شد. برای یک دانشجوی آرمانگرای شیعه که دوران اوج محسن مخلمباف را خوب ندیده بود؛ دیدن فروپاشی یکی از بزرگان سینمای انقلاب اسلامی، چیزی جز یک شوک سنگین نبود.
روبان قرمز، آغاز انحرافی برای ابراهیم حاتمیکیا بود که گام به گام در «موج مرده»(۱۳۷۹)، «ارتفاع پست»(۱۳۸۰)، «به رنگ ارغوان»(۱۳۸۳)، «به نام پدر»(۱۳۸۴) و «دعوت»(۱۳۸۷) پیش رفت و عمیق شد و ریشه دواند و در «گزارش یک جشن»(۱۳۸۹) به گزارش مرگ هنری او انجامید.
روبان قرمز، داستان کنش سه شخصیت نمادین در خرابههای باقیمانده از دفاع مقدس بود. زنی به عنوان مام میهن در کشمکش انتخاب میان دو مرد است: یکی بیگانهای ساززن و دیگری مجاهدی تخریبچی. و در رویارویی و مباهله این دو هماورد در میدان مین، هیچیک گرفتار نفرین آسمانی نمیگردد! گویی در کشاکش دو حقدار همقد، همه صاحب حق و آیینهدار حق مطلق هستند. هرچند که این میانجیگری، با اشارهای در انتها، به گرایش زن به بیگانه ساززن میانجامد.
در موج مرده، باز مجاهدی را میبینیم که با ارزشهای فراموششده خود، توان اقناع پسر خود را به عنوان نماد نسل جدیدی که خلیفه و جانشین نسل پیشین است، ندارد و این نافهمی بین نسلی، به فرار نسل جدید به خارج کشور و همزمان، عملیات شهادتطلبانه نسل قدیم علیه ناوهای آمریکایی میانجامد.
در ارتفاع پست، یک هواپیما نماد کشور است که به گروی هواپیماربایی فقیر درآمده است؛ هواپیماربایی که با خانواده خویش به این گروکشی آمده و در کشاکش سلیقهها و نظرها، هواپیما در ناکجاآبادی سقوط میکند که هر کس، از ظن خویش آن را گمشده خویش میپندارد.
در بهرنگ ارغوان، حاتمیکیا به سراغ وزارت اطلاعات زخمی و ناسور از زخم عمیق قتلهای زنجیرهای میرود و با نمایش سرباز گمنامی که عاشق دختر یکی از سرکردگان ضد انقلاب شده، زخمی دیگر بر این پیکر وارد میکند.
بهنام پدر، داستان دختری است که قربانی کنش پدر مجاهدش میگردد. پدری که برای دفاع از کشور، میدان مینی را ایجاد کرده بوده و بعد از سالها، دختر خود او، قربانی یکی از این مینها میشود! فیلمی ضد جنگ که نمایش آن در لبنان، اعتراض گسترده بینندگان را برانگیخت.
دعوت، روایت نسل جدیدی است که باید سقط شود! نسلی که نطفه آن به حلال یا حرام، منعقد شده و حالا باید در رحم مادر خود به قتل برسد.
گزارش یک جشن، داستان نسل جوانی است که جشنی را به راه انداخته و به حکم اشتباه یک مقام حکومتی، این جشن به هم میریزد. جشنی که به اعتراضهای خیابانی و رنگی جوانان میانجامد و با تقبیح مقابله نظام با این اعتراضات، در نهایت، به پیروزی در «بوستان پایداری» سبز میرسد!
«گزارش یک جشن» آنچنان از لحاظ فنی است که یک منتقد سینمایی به ابراهیم حاتمیکیا توصیه کرده بهجای ساخت این فیلم ضعیف، یک مقاله سیاسی در نشریات منتشر میکرد!
اینها همه گزارشی چکیده از یک مرگ است؛ مرگ تدریجی یک کارگردان در بازهای ۱۲ ساله. مرگی که برآمده از بیماری مزمنی است که در سال ۱۳۷۷، نخستین نشانههای بالینی خویش را به نمایش گذاشت و در سال ۱۳۸۹، پایان علایم حیاتی زندگی هنری کارگردان را اعلام کرد.
این کارنامه ۱۲ ساله نشان میدهد که همرزم دهه ۶۰ انقلاب اسلامی، از حاتمیکیای همرزم سهمخواه آژانس شیشهای در سال ۱۳۷۶، آهستهآهسته به یک میانجی دلسوز و سپس یک میانجی معترض و سپس یک میانجی منتقد و اکنون به یک مخالف تبدیل شده است.
و صد افسوس که در گرماگرم جنگ نرم، این همرزم سابق اکنون چرب و شیرین دنیا چشیده، از جهاد فرهنگی خسته شده و میخواهد در میانه جنگ نرم، با فرستادن صلواتی، میان مدافعان جمهوریت نظام و سران داخلی فتنه، سازگاری ایجاد کند. سازگاریای که بیشتر با غش کردن به جانب فتنهگران همراه است!
هوشیاری تاریخی ابراهیم حاتمیکیا از جامعه عقب افتاده است. نشانه بارز این عقبماندگی از جریان جامعه، در صحبتهای او در محضر رهبر معظم انقلاب آشکار است. مقام معظم رهبری در ششم شهریور ۱۳۸۸ از دانشجویان به عنوان «افسران جنگ نرم» و شش روز بعد از استادان دانشگاه، به عنوان «فرماندهان جنگ نرم»، نام بردند. در این دو بیان، فرمانده کل قوا، افسران و فرماندهان جنگ نرم را «نصب عام» فرمودند. چرا که جامعه به آن سطح از بصیرت رسیده بود که با بیان ویژگیهای جنگ جدید، خود افسران و فرماندهان خود را بشناسد. اما ابراهیم حاتمیکیا ۱۸ روز بعد، یعنی در بیست و چهارم شهریور ۱۳۸۸، از ایشان درخواست کرد تا به او درجه داده شود!
از نظر این فقیر، این درخواست چیزی جز بیان غیرمستقیم یک احساس درونی عقبافتادگی نیست. آقای فیلمساز ما، تیزبینی گذشتهاش را از دست داده و در شرایطی که جامعه، بصیرانه، «میزان حال فعلی افراد است» را مثل یک راهنمای مقدس در دست گرفته و در گرد و غبار فتنه، همه «استوانههای نظام» و «قدیسان» را با اصول «اسلام و انقلاب و امام و رهبری» میسنجد و بازتعریف میکند؛ او خودش را با آن همه یال و کوپال و بهبه و چهچه، از افسر جوان دارنده وبلاگ «کلیپ مبارز» کمتر و عقبتر میبیند. و همین احساس عقبافتادگی است که او را به درخواست درجه از فرمانده کل قوا میکشاند تا بلکه اشاره چشم آن نگار را برای تایید و تثبیت خویش به چنگ آورد.
ابراهیم حاتمیکیا تیزبینی گذشته خود را ندارد چون نمیبیند که در هنگامه بصیرت نه استوانه بودن شرط است و نه ستون و چهارچوب و در و دیوار و سقف بودن. بصیرت، شناخت حق از باطل است در لحظه، چرا که میزان حال فعلی افراد است و نه گذشته و آینده آنها. و در دوران غیبت کبری، خبری از نصب خاص نیست که شیعه بصیر شده و تشخیص مصداق را آموخته و دیگر به حکم انتصاب خاص نیازی ندارد.
باید از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکر کرد که با سعه صدر، اجازه نمایش آخرین ساخته ابراهیم حاتمیکیا را در جشنواره فیلم فجر داد و به ماستمالی کردن بیبصیرتیها تن در نداد تا آخرین باقیماندههای طرفداران حاتمیکیا بدانند: میزان حالی فعلی افراد است.
مطلب پیشنهادی
قهرمانکشی ـ نگاهی به فیلم سینمایی «مزار شریف» حسن برزیده
یکی از نیازهای روزگار ما، معرفی «قهرمان»ها به جوانان و نوجوانان است. غربیها در قهرمانسازی، …
هو
سلام
خیلی عالی بوداستفاده بردم
سلام.
خیلی تحلیل خوبی بود. استفاده کردم و لذت بردم. به امید رویشهای سینمای انقلاب در کنار این ریزشها.
البته نه مانند فیلمهایی چون پایان نامه که در جای خود جگرسوزتر از گزارش یک جشن بود.
فارغ از فضای سیاسی اکران فیلم در برج میلاد!
هو الحی
سلام علیکم
احسنت…
یا علی
مطلب تان را نه در اینجا بلکه در هفته نامه ی ۹دی خواندم عالی بود.
کاملا موافقم.
در امر رسانه متاسفانه کار از دست بچه های ارزشی خارج است!
از این ناراحتی که ابراهیم حاتمی کیا سکوتش رو شکسته؟
اگر یه جو مردی و مردونگی مونده باشه ,تو وجود امسال حاتمی کیاهاست آقا…
سلام
احسنت
لب حرف من هم بود
خدا خیرت دهاد و جایت در جنان کناد.
انشاءالله که این سخنان به گوش شنونده خاصش هم برسد و تلنگری باشد…
جانا سخن از زبان ما می گوئی
تحلیل خوب و جامعی بود
راستی این روزها مشغول خواندن کتاب “عکس انتخاباتی با کت دکتر احمدی نژاد” بودم و شما را هم زیاد یاد کردم.
موفق و پیروز باشید
سلام
جناب دهه ی شصتی نظراتت رو تا اونجایی که سلیقه ی صرف تو نباشه، می پذیرم. اما واقعا فکر می کنی جز سلیقه، چیز دیگه ای هم برای گفتن داشتی!؟
نه!
خیلی وقت ندارم که بخوام قانعت کنم چون اساسا این کار رو بی معنا می دونم. اما اگه وقت کردی، ایدئولوژی هات رو بذار کنار و کمی سینمای حاتمی کیا رو ببین!
وقتی گفتی که بعد از دیدن فیلمهای جنگی حاتمی کیا افسوس خوردی که چرا نبودی تا بجنگی، فهمیدم چی میگی…!!!
یا حق…
تا وقتی که افراد خود را حق و دیگران را باطل می شمرند و از آنها با عباراتی چون فتنه و … یاد می کنند هرگز نمی تواند نظرشان منصفانه باشد.آنچه که امروز به مرگ خود رسیده شرف، انسانیت و وجدان است.
حیف
فقط حیف که چه راحت خودشونوباختن
باور نمیکنید یه زمان (دبیرستان) آرزوی دیدن ابراهیم حاتمی کیا رو داشتم
ولی حالا…….
خیلی خوب نوشته بودین.
توضیحات مختصر در مورد فیلمها خوب در اومده از کار
یه مقداری جای خالی دلیلهایی که ذهن حاتمی کیا رو سامان داده احساس میشه توی متن
سلام علیکم
پیرامون حاتمی کیا اعم از رفیق و مدیر و همراه و همکار، چه کردند هنگام آغاز انحراف؟
سهم ما از حاتمی کیای امروز چقدر است آقا محمد؟
————-
سرشار: علیکم السلام. این نظر شما این احساس را در من ایجاد کرده که ابراهیم حاتمی کیا یک طفل صغیر بی تمیز است و چون رفیق و مدیر و همراه و همکار، جلوی انحراقش را نگرفته اند؛ منحرف شده است!
مقصود مطلب دیگری است برادر!
شما اگر برادرت به هر دلیلی در مسیر خطایی قرار گیرد که باز به هر دلیلی، خود متوجه آن نباشد، به او تذکر می دهی یا رهایش می کنی؟او را متوجه خطایش می کنی یا اهمیتی به عملش نمی دهی؟یا صبر می کنی هر زمان که از دست رفت، برایش یادداشت بنویسی؟امر به معروفش نمی کنی؟نهی از منکرش نمی کنی؟کبیر ِ تمیز!! نیاز به ارشاد و تذکر و راهنمایی ندارد؟
شما مطمئنی این خمیر وارفته یه وقتی رزمنده بوده؟من که باور نمیکنم.حالا شایدیه وقتی فیلمی هم از جبهه گرفته باشه.ولی اصلا بهش نمیاد رزمی کرده باشه.نمیدانم .شمااگه اطلاع دقیق از سابقه اش دارید به ماهم بگید.
سلام علیکم
جناب عشقی!
منطقتان و برهانتان را در خصوص به کارگیری “خمیر وارفته” نمی فهمم.اگر حقیقتا در خصوص گذشته ایشان اطلاعات ندارید، چگونه قاطعا واژه های چاله میدانی نثارش می کنی؟توجه من بیش از مصداق به روش است.
نام حاتمی کیا و نوری زاد را کنار هم قرار دادن، انصافا کار خارق العاده ای است!!!
ظاهرا دایره شما روز به روز تنگ تر میشود که امثال نوریزاد و حاتمی کیا هم از آن بیرون افتاده اند. به جای انتفاد از آنها کمی هم خود را نقد کنید. تمامیت خواهی شما و همفکرانتان حد و مرز ی نمی شناسد!!
سلام علیکم جناب حائری
عرض شودکه درنانوایی هااگربه خمیر قدری خمیرترش نزنند ان خمیر نانش فطیروکهنه خواهدشد.درفرهنگ عامه ازاین نکته استفاده ای خاص شده وهرکس که بخواهدبدون خرج کردن پول وصرف زر کاری انجام دهدمیگویند بی مایه فطیراست.خمیروارفته باشباهتهایی به موردمذکوردرموردکسی گفته میشودکه همان خمیربی مایه است اما هنوز به داخل تنورنرفته وپخته نشده وخام است.خمیر وارفته ازفطیربدترودرفرهنگ عامه به فردتوی ذوق زن وخام وضدحال میگویندکه ادعاهای گنده هم داردومایه تفریح وریشخند اهل ظرافت ورندان فرهیخته است.
امااینکه گفتم اقای محمدسرشاردرموردسابقه حاتمی کیااطلاعاتی به من بدهد درموردسابقه شخصی اش بودنه سابقه هنری اش که درمورداخیراطلاعات کامل دارم وپرونده هنری حاتمی کیاراباذره بین مطالعه کرده ام وبرخلاف اقای سرشاربایدبگویم که هرچندازانس شیشه ای اوج کاراین کارگردان است امااین اوج بیشتراز یک وجب ارتفاع نداردوعمقش هم تاقوزک پای شتربیشترنیست وترکیب ارتفاع پست الحق وانصافا لایق قریحه حاتمی کیاوبرازنده او وبه قولی پرپوستش است.
برای انکه یک دلیل علمی ومشتی نمونه خروارارائه دهم به یک نکته اشاره میکنم وبدعت هنری زشتی ازاین کارگردان بیان میکنم.
درفیلم ازکرخه تاراین رزمنده مجروح فیلم دراروپادرپارکی نشسته برنیمکتی نعره های بیخردانه ای سر میدهد وبه خداشکایت ودراصل اعتراضی کفرامیز میکند.بسیاری ازعوام ومنتقدان بی درک این صحنه رامیستایندامااین اعتراضات دراصل زاییده روح کم ظرفیت وکودکانه حاتمی کیاست تا تراوشات درونی یک رزمنده واقعی.وکسانی که رزمندگانرامی شناسندمیدانندچنین نعره هایی ازگلوی پاک هیچ رزمنده ای خارج نمیشود.بدعت بدی دراین فیلم توسط حاتمی کیا به رزمندگان نسبت داده شد وگناه اوبزرگ است چرا که پیشروحرمت شکنان است.
درکل حوصله وانگیزه نقدکامل اثاراین کارگردان راندارم واین کارگردان رادرحدی نمی بینم که وقت صرفش کنم والا نشان خواهم داد این خاله خرسه به قصدخدمت به فرهنگ دفاع مقدس ورزمندگان چه ضربات سنگینی به این قشرمظلوم و مقدس زده است.امام علی ع میگویدازدوستی احمق بپرهیزید که میخواهد به شماسودبرسانداما به واسطه حماقتش ضرر میرساند.ای کاش امثال حاتمی کیاازاول قصدخدمت به فرهنگ دفاع مقدس رانداشتند.
درضمن بگوییدکجای سخنان من فحشهای چاله میدانی بود.
روزی که بارگاه حقیقت شودپدید…شرمنده رهروی که عمل برمجازکرد.
والسلام.
حاتمی کیا از جمله تازه به دوران رسیدگان کم مایه ای است که به یمن رانتهای سیاسی و فرهنگی – به این خیال که علی آباد هم دهی است – از طرف عده ای دلسوز نادان – بی استحقاق -علم شد. اما به سبب همان کم ظرفیتی ناشی از تازه به دوران رسیدگی خودش را باخت و دست و پایش را گم کرد.او بچه سپاهی ساده ای بود که فاقد تربیت مذهبی اصیل و ریشه دار بود. عشق نیکی کریمی هم مزید بر علت شد؛ و این شد که شد. حیرت من از امثال کسانی است که ندانسته از همان ابتدا باور کردند که او استعداد برتر و شخصیت سینمایی بزرگی است! چرا این آدمهای کوچک را از ابتدا بزرگ می کنند؛ تا امروز این طور در کارشان بمانند؟!
درودبرعشقی.حق باعشقی است.
ده نمکی هم داداش هنری حاتمی کیاست که بهتراست امثال انها دست ازهنربردارندورزمندگان راخرج خودنکنند.
پس از عرض سلام و تشکر و تبریک خدمت جناب سرشار ،خدمت جناب حائری نکته ای گوشزد مینمایم و آن اینکه جناب عشقی از اسم مبارکشان پر واضح است که ایشان حتی حساب کتاب آخرتشان و قبر و قیامتشان هم قطعا حل شده است وحتی برای ورود به هر کجا در برزخ از ایشان ممانعت نخواهد شد عشقی در ادبیات کوچه و بازار مشخصا به بعضی افراد کم خرد که بی خطر هم میباشند طلقی میشود لذا مباحثه علی السویه است به حال خودشان بگذاریدشان
سلام
من راستش یه دانشجوی ساده م که هنوز فیلم جدید حاتمی کیا رو هم ندیدم اما به هیچ وجه نمیتونم حرفای شما رو قبول کنم.
نمیدونم واقعا چه جوری میتونید به کسی مثل اون این القاب والفاظو نسبت بدید.
حاتمی کیا فقط معترضه همین!حلا گیریم اعتراضشو تو بد وقتی مطرح کرده اما اینکه خیانت کار باشه…
در هر صورت نمیشه انتظار داشت که همه همیشه موافق باشن وبه به وچه چه کنن!
خواهش میکنم بدون تعصب تر قضاوت کنین و با بصیرت تر.
یاحق
از آنجایی که پایه و اساس به اصطلاح نقدتون براساس باطلی نهاده شده لازم دیدم که تذکر بدم جمله جناب حاتمی کیا مبنی بر درخواست درجه در مورخه ۸۵/۳/۲۳ در دیداری خصوصی تر (دیدار مقم معظم رهبری با کارگردانان) گفته شد و اصلا ایشان در مورخه ۲۵ شهریور ۸۸ در آن جلسه حضور نداشته اند. لطف کنید جانب انصاف را رعایت کنید پیش داوری نکرده و احساسی عمل نکنید.
به نظرم حاتمی کیا مثل محسن مخملباف نمی شه.
مخملباف خیلی از عقاید بنیادینی که حاتمی کیا قبول داره رو رد می کرد.
البته قبول دارم که مخملباف هم از اول این مخملباف نبود…
شاید حاتی کیا چند سالی از عرصه ی هنری-سیاسی سینما دور بشه و باز با ساخت یک فیلم موافق با جریان انقلاب اسلامی به صحنه برگرده.
البته…البته…البته…شاید!!!
واسه دلت یه ذره جای شک هم بزار آقاجون. اگرم فهمیدی که یه روزی که خیلی اشتباه کردی ، امیدوارم اینقدر مرد باشی که بگی بچه محل
جناب عشقی من اطلاع دقیق از سابقش دارم . از ۸ سال بودن در جبهه های نبرد ، از هم نفس بودن با دستواره و باکری و متوسلیان و… از بودن تو خط ، از بودن تو عملات های کربلای ۵ و بدر و بیت المقدس و… حالا تو بگو از حاتمی کیا چی می دونی ؟!!!!!!
و جناب جهاندیده حتمأ مطلع هستید که باید جواب تهمت هایی که به این راحتی میزنید و داوری های نادرستتون بدید . خدا به فریادتون برسه .
بغض و اشک حاتمی کیا برای من مقدسه حتی اگر آدم های سطحی مثل شما نفهمنش .
از همون نظرتون در مورد فیلم دعوت که اصلأ مشروع یا غیر مشروع بودن بچه ها رو نفهمیدید و از برداشتتون از خاستنه درجه دانستم که چقدر حاتمی کیا و سینماش میشناسید
حاتمی کیا هنوز هم باشرف ترین ، دلسوزترین و مخلص ترین آدمه این سینماست . حتی اگر از جنگ نگه و حرف روزه ملتش با گزارش یک جشن بزنه !
واقعأ متأسفم برای این همه تنگ نظری…..