ایران کشورغیر قابل پیش بینی ای است. ایرانیان هیچگاه تلاش نکرده اند خود را با شیوه زندگی غربی مطابقت دهند. درست در زمانی که تمام جهان، ایمان به لیبرال ـ دمکراسی را موفقترین تجربه انسان برای رسیدن به رفاه می داند، ایرانیان بر«شاه» خود می شورند تا از نقشه او برای رسیدن به «دروازه های تمدن بزرگ» جلوگیری کنند و آیت الله خمینی (ره)، رهبر پر نفوذ مذهبی و سیاسی، از روستائیان و شهرنشینان می خواهد که برای زنده کردن قانونهای اسلام، که از ۱۴۰۰ سال پیش اصولی تغییر ناپذیر دارد، از جان خود بگذرند.
پس از فرار شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، در طبقه های اجتماعی دگرگونی های مهمی رخ می دهد و با استقرار ارزشها و هنجارهای تازه، حاکمان جدیدی نیز رشته امور را به دست می گیرند.
از دید غرب، تا ۱۹ سال پس از انقلاب اسلامی ۵۷، حاکمیت در ایران، کلیتی گسست ناپذیر است که سر ناسازگاری با نظم نوین جهانی دارد.
اما پس از پیروزی غیر منتظره رییس جمهور خاتمی، در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶، فرصت سخن گفتن با ایرانیان، آهسته آهسته آماده شد.
پس از شش سال حکومت اصلاح طلبان بر ایران ـ در قوه مجریه، مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهر و روستا ـ هرچند که اصلاح طلبان می گویند نتوانسته اند بسیاری از شعارهای خود را عملی کنند اما حرکتهای بنیادینی در عرصه فرهنگ صورت گرفته، که به نوعی سرخوردگی اصلاحات در عرصه سیاست را جبران می کند. بیشتر این حرکات، به رهبری تنها وزارت خانه فرهنگی ـ هنری حکومت ایران انجام شده است.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مهمترین مرجع حکومتی برای اجرای سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران است. به خاطر مشکلات اقتصادی، جریانهای هنری و فرهنگی تنها با حمایتهای حکومتی قادر به ادامه حیات هستند. به همین دلیل، در عمل، مدیران این وزارت خانه، افقهای کلی هنر و فرهنگ را تعیین می کنند.
پس از پیروزی انتخاباتی اصلاح طلبان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به وزارتی کلیدی تبدیل شد. ایرانیان سید محمد خاتمی، رییس جمهور ایران را، از سالها پیش که وزیر این وزارت خانه بود، می شناختند.
سید عطاء الله مهاجرانی، اولین وزیر ارشاد خاتمی بود که پس از دو بار استیضاح اصولگرایان، استعفا داد تا در مرکز گفتگوی تمدنها، به فرهنگ جهانی و بین المللی کردن شعارهای رییس جمهور بپردازد. او در اوایل دهه فجر سال ۱۳۸۲، جشنهای ده روزه پیروزی انقلاب اسلامی، به دادسرای عمومی و انقلاب احضار شد تا به شکایت زنی که مدعی بود همسر عقدی وی است، پاسخ گوید. این بازجویی چهار ساعت طول کشید. گفته می شود که او، هم اکنون به دنبال کسب اجازه اقامت دائم در کشور انگلیس، و دشمن سنتی ایران، است. مهاجرانی برای تهیه هزینه های این اقامت، حاضر شده کتاب خانه شخصی خود را به فروش برساند. در واقع او اگر با انتشار رمان سیاسی «بهشت خاکستری» به همه نشان داد که از حکومت جدا شده است، حالا به غربی ها می فهماند که برای زندگی میان آنها، حاضر است پیشینه فرهنگی خود را به حراج بگذارد.
علی لاریجانی، از قدرتمندترین چهره های اصولگرا، که اینک پس از ده سال تکیه زدن بر صندلی ریاست سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، با قدردانی کم سابقه رهبر انقلاب اسلامی ایران کنار رفته، وزیر ارشادی بود که پس از استعفای خاتمی از این وزارت خانه، جای وی را گرفت. اصلاح طلبان می گویند او این بار هم می خواهد با شرکت در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده، جای خاتمی را بگیرد و به عنوان ششمین رییس جمهور ایران و سومین رییس جمهور غیر روحانی، سوگند یاد کند. علی لاریجانی با پنج شبکه تلویزیونی سراسری داخلی، پانزده شبکه محلی و هفت شبکه بین المللی امپراتور رسانه های ایران بود. سازمان دست پرورده او همچنین هفت شبکه رادیویی داخلی و شش شبکه بین المللی دارد.
دومین وزیر ارشاد کابینه اصلاح طلبان اما شهرت و نفوذ این سه نفر را ندارد. احمد مسجد جامعی سالها معاون وزیر ارشاد بود تا اینکه حساسیتها علیه مهاجرانی، همای وزارت را بر شانه او نشاند. مسجد جامعی مردی است که معاون بیشتر وزیران ارشاد جمهوری اسلامی بوده است. از سید محمد خاتمی گرفته تا علی لاریجانی و سید عطاء الله مهاجرانی. این سابقه نشان دهنده نوع نگاه سیاستمداران ایرانی به اوست. چرا که هیچ گروهی از جانب مسجد جامعی احساس خطر نمی کند. خانواده مذهبی وزیر ارشاد، مخصوصا پدر و عموهای روحانی اش، به او کمک کرده تا از تیز تیغ انتقادهای روحانیان دور بماند. به همین خاطر، سر این وزارت خانه سالم مانده است اما بدنه آن دارای زخمهای بسیاری است.
مهمترین زخم این وزارت خانه مربوط به انتشار دو کتاب «زنان موسیقی ایران» و «زنان پرده نشین و مردان جوشنپوش» است. نویسندگان این دو کتاب، ناشر آنها و حتی رییس اداره کتاب وزارت ارشاد، متهمان این پرونده بودند که در دادگاه تجدید نظر، مجازات زندان مجید صیادی، رییس اداره کتاب، بهسه میلیون تومان جزای نقدی و محرومیت دایم وی از تصدی نظارت بر انتشار کتاب و امور مشابه به یک سال انفصال موقت تبدیل شد.
جرم این افراد اهانت به مقدسات شناخته شده بود.
آتش بس اصولگرایان نسبت به شخص مسجد جامعی سبب شده است که او راه وزیر قبلی را با جدیت بیشتری دنبال کند.
او در سال ۸۱، رمان «شهری که زیر درختان سدر مرد» را به عنوان رمان قابل تقدیر سال ۱۳۸۰ معرفی کرد. خسرو حمزوی، نویسنده این رمان، توانسته بود هوشمندانه، مشخصات ظاهری ضد قهرمان دیکتاتور و مستبد رمان خود را، مانند بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران نظیره سازی کند. حتی در این رمان، شخصیتهای منفی ای وجود داشتند که دست و پای خود را، در راه رسیدن به اهداف ضد قهرمان رمان، از دست داده بودند و حالا به او پشت کرده بودند.
این انتخاب با خشم نویسندگان اصولگرا مواجه شد و کشمکشها بر سر حذف نام این رمان، خاکریزهای آنان را یک پله عقب راند: دیگر کسی به مجوز انتشار این دست رمانها، معترض نبود.
مسجد جامعی در سال ۸۱، رمان «چراغها را من خاموش می کنم»، نوشته زویا پیرزاد، نویسنده زن ارمنی را، شایسته عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی دانست. این کتاب، اولین رمانی بود که بالاترین جایزه دولتی جمهوری اسلامی را به خود اختصاص می داد.
این انتخاب وزارت ارشاد، برای غرب پیامهای مهمی به همراه داشت. غرب متوجه شد که جریان حاکم بر وزارت ارشاد می کوشد با ارایه چهره جدیدی از تاریخ انقلاب اسلامی، روایت غالب را کنار بزند. در برترین رمان جمهوری اسلامی، دیگر از خشونتهای سازمان امنیتی رژیم شاه علیه مخالفان و حتی مبارزه های اسلامگرایان بر ضد سلسله پهلوی خبری نیست. نویسنده رمان، جامعه ایران را، در اوج قدرت محمد رضا شاه، به گونه ای تصویر کرده که جوانان ایرانی از امنیت و رفاه مردم در آن دوره و دغدغه های اشرافی آنان، حیرت زده می شوند.
وزارت ارشاد برای فرستادن این پیام به غرب، در داخل کشور هزینه ای نپرداخت چرا که اصولگرایان در فکر مسایل دیگری بودند.
مهر ماه ۱۳۸۲، ماه سرنوشت سازی برای جریانهای مخالف نظام اسلامی بود. غرب تصمیم گرفت با انتخاب شیرین عبادی به عنوان برنده جایزه صلح نوبل، جبهه جدیدی را علیه ایران بگشاید. با این انتخاب دولتمردان ایرانی فهمیدند علاوه بر چالشها بر سر برنامه هسته ای ایران، باید در مساله حقوق بشر هم فشارهای بیشتری را تحمل کنند. ایرانیان مخالف حکومت ایران هم راه ساده تری را برای ارتباط با غرب یافتند.
رقیبان این حقوقدان زن ایرانی، و اولین قاضی زن رژیم شاه، جرج دبلیو بوش رییس جمهور آمریکا، آریل شارون نخست وزیر اسرائیل و پاپ ژان پل دوم، منتقدترین رهبر کاتولیکهای جهان در تاریخ این فرقه مسیحی، بودند. بسیاری از مسیحیان با شنیدن نتیجه این جایزه، از ابراز نارضایتی خود، خودداری نکردند.
رییس جمهور ایران نیز جایزه صلح نوبل را سیاسی خواند. او این جمله را سه بار تکرار کرد تا ایرانی ها موضع صریح او و دولت ایران را بدانند. اما مسجدجامعی اولین و بلندپایه ترین مقام رسمی جمهوری اسلامی بود که به شیرین عبادی تبریک گفت. او پیش بینی کرد که «فضای داخلی ایران، همچنان افتخارات دیگری را برای ایرانیان رقم خواهد زد.»
شاید منظور مسجد جامعی از فضای داخلی ایران، فضایی بود که توسط خود او و وزارت خانه متبوعش، به وجود آمده بود. راهی که توسط مهاجرانی، آغاز شده بود.
در این چند سال نویسندگان و شاعران ممنوع بسیاری، با تبلیغات فراوان، دوباره به عرصه فرهنگ ایران بازگشتند.
احمد کسروی، که توسط گروه فدائیان اسلام و با تایید مراجع بزرگ شیعه، به جرم اهانت به امامان این مذهب و انکار مهمترین اعتقادات دینی، اعدام انقلابی شده بود، دوباره بازگشت و کتابهای او، پس از سالها، تجدید چاپ شدند. در همان سالها، با انتشار کتاب «اسرار هزار ساله» کسروی، آیت الله خمینی (ره) احساس خطر کرد و با چند روز کار شبانه روزی، کتاب «کشف الاسرار» را تالیف کرد تا به ادعاهای ضد دین کسروی پاسخ گوید.
نویسنده ای چون صادق هدایت، که در دومین خودکشی جان خود را از دست داد، به جای محمدعلی جمالزاده و نویسندگان قدیمی تر، به عنوان «پدر ادبیات داستانی» معرفی شد و بیشتر کتابهای او، با سر و صدای فراوان، وارد بازار کتاب شد. او کسی بود که یک نوجوان دبیرستانی دوستدارش را، با مصرف کوکائین و نوشیدنی های الکلی آشنا کرد. هیچ داستانی از صادق هدایت نبود که در آن، به صورتی تمسخر آمیز، از روحانیان و دانشمندان دینی یاد نشود. با اینکه بن مایه های فکری هدایت، کاملا ضد نظام فکری رسمی جمهوری اسلامی بوده است اما عکسهای او، در نمایشگاه دولتی کتاب، بر دیوار غرفه ها نصب می شود.
با اینکه بارها و بارها، رفتارهای جنسی خارج از عرف و بی قیدانه، توسط حکومت ایران زشت شمرده شده و جوانان از آنها پرهیز داده شده اند اما حتی نامه های عاشقانه فروغ فرخزاد به پسری که پنهانی با او رابطه داشت، در ایران چاپ می شود.
حتی مخالفان سیاسی دولت ایران هم به کمک وزارت ارشاد، تبلیغ و ترویج می شوند.
غلامحسین ساعدی از همکاران گروه تروریستی چریکهای فدایی خلق بود که برای سرنگونی حکومت نوپای انقلابی همه تلاش خود را به کار بست و پس از ناکامی، از ایران گریخت. او حتی در خارج از ایران به فعالیتهای خود بر ضد جمهوری اسلامی ادامه داد و در مصاحبه ای، دشنامهای رکیکی را نثار بنیان گذار جمهوری اسلامی کرد.
نادر نادر پور، عضو مرکزیت یکی از گروه های سلطنت طلب، از دیگر شاعرانی است که در فضای جدید ایران، کتابهایش تجدید چاپ می شوند و عکس او با کراوات، روی جلد کتابها نقش می بندد. کراواتی که استفاده از آن، مانع ورود مراجعان به اداره های دولتی است.
در ایران جدید، عباس معروفی نیز شاهد انتشار مجدد آثارش و تبلیغ آنها در روزنامه های ایرانی است. معروفی از شاهدان پرونده رستوران میکونوس بود که موجب صدور حکم جلب علی اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس جمهور پر نفوذ سابق ایران، و علی فلاحیان، وزیر اطلاعات وی، شد.
از دیگر قهرمانان فضای جدید، رضا براهنی است. او در مهمترین رمان خود، به تبلیغ تنفر میان اقوام ایرانی و تایید گرایشهای تجزیه خواهانه پرداخته است. مهمترین مشکل داخلی جمهوری اسلامی ایران می تواند تجزیه طلبی اقوام کرد، ترک، عرب، ترکمن و حتی لر و بلوچ باشد. مشکلی که در سالهای اول تشکیل جمهوری اسلامی خود را به خوبی نشان داد.
رضا براهنی توانست با رایزنی های گسترده در انجمن جهانی قلم، شدید اللحن ترین بیانیه های جهانی بیست و پنج سال اخیر را، علیه ایران به تصویب برساند.
در واقع اصلاح طلبان، برای پیروزی بر اصولگرایان، بزرگترین لشگرکشی فرهنگی تاریخ ایران را، انجام داده اند. ارتشی که تنها نیمی از نظامیان آن، در داخل ایران زندگی می کنند.
آیت الله سید علی خامنه ای، دومین رهبر جمهوری اسلامی ایران، سیزده سال پیش، خطر «تهاجم فرهنگی» را به زمامداران ایران گوشزد کرده بودند اما اکنون، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اصلاح طلبان، رسما تهاجم فرهنگی را آغاز کرده است. پدیده ای که در هیچ جای جهان سابقه نداشته است.
دولت ایالات متحده آمریکا تنها در اتحاد جماهیر شوروی توانست با میلیاردها دلار هزینه، حکومتگرانی را بر سر کار بیاورد که با تزلزل مبانی فکری حاکمیت، روند فروپاشی بزرگترین حکومت کمونیستی جهان را، سرعت ببخشند.
اصلاح طلبان به درستی فهمیده اند که برای باقی ماندن بر کرسیهای قدرت، باید روش زندگی ایرانیان را عوض کنند. روشی که از طرز فکر مردم به وجود آمده است. آنها برای رسیدن به این هدف، از روشنفکران مخالف جمهوری اسلامی و نویسندگان در حاشیه کمک گرفته اند. اوج این پیوند در روزنامه های اصلاح طلبان پدیدار شده است. روزنامه «یاس نو»، ارگان غیر رسمی حزب مشارکت، مهترین حزب اصلاح طلب، تا قبل از تعطیلی، هر روز در صفحات هنری خود به معرفی این دسته هنرمندان می پرداخت. همچنان که صفحه ادبیات این روزنامه جایگاه مطالب و اخبار نویسندگان و شاعران عضو کانون نویسندگان بود. گروهی که بیست و چهار سال است در جمهوری اسلامی رسمیت نیافته و مجوز فعالیت دریافت نکرده است.
تصویر رییس فعلی کانون نویسندگان، در ده سال اخیر، فقط یکبار از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شده است. هنگامی که محمود دولت آبادی، در «کنفرانس برلین» می کوشید تا مخالفان حکومت ایران را به سکوت فرا بخواند تا بتواند سخنرانی کند. تلاشی که بارها تجربه شد اما نتیجه نداد.
اعضای این کانون غیر قانونی، با دومین کلمه نام حکومت ایران، یعنی جمهوری «اسلامی»، مخالفند. بر همین اساس، مرام نامه این گروه بدون نام خدا آغاز می شود.
وزارت ارشاد حکومت ایران، این مخالفت با دینداری را، در همه عرصه های هنری تشویق می کند. بهترین فیلم جشنواره دولتی فیلم فجر در سال ۸۰، فیلمی بود که دین را به «خانه ای روی آب» تشبیه کرده بود. در انتهای این فیلم، یک پزشک زنان بی بند و بار نشان داده می شود که در بهشت موعود مسلمانان، هم رتبه یک حافظ نوجوان قرآن، کتاب مقدس مسلمان، است.
رفتارها و سیاستهای فرهنگی اصلاح طلبان نشان می دهد که آنان برای پیروزی بر اصولگرایان، از تجربه های غرب برای فتح آندلس درس گرفته اند.
امروز در جمهوری اسلامی ایران، اشاره غیر مستقیم به اعضای تناسلی و روابط جنسی، کاملا آزاد است. در فیلم «بوتیک»، بهترین فیلم اول جشنواره دولتی فیلم فجر در سال ۸۲، این کنایه ها بسیارند. حتی در یکی از صحنه های فیلم، مرد بوتیک دار به زن بدکاری که با او رابطه دارد، قول می دهد تا برای عضو تناسلی او هدیه بخرد.
در کتابهای داستانی و غیر داستانی، این روند شدت بیشتری دارد. دلیل آن یک نکته ساده اما ظریف است: اصولگرایان و منتقدان دولت، فرصت ندارند همه این کتابها را بخوانند.
حتی اگر اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده، مثل انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا و مجلس شورای اسلامی، شکست بخورند؛ تا سالها نشانه های حضور آنان در عرصه فرهنگ باقی خواهد ماند. چرا که فرهنگ ایرانیان در حال رانده شدن به مرحله ای است که پس از آن، بازگشی در کار نخواهد بود.
مطلب پیشنهادی
بیشترین میزان کاهش ارزش پول به ترتیب در دولتهای هاشمی رفسنجانی، موسوی، احمدینژاد و خاتمی
گاهی در مهریهها، مبلغی به عنوان مهریه تعیین میشود که به مرور زمان، ارزش خود …
نویسنده اگر شرافت دارد به دائره المعارف بزرگ اسلامی مراجعه کند. مهاجرانی کتابخانه خود را حدود ده هزار جلد کتاب به آنجا اهدا کرده است. اگر هم شرافت ندارید همین نظر را سانسور کنید.
درود بر جوانان آگاه و مسئولی چون شما.به تعبیر شهید بهشتی:بگذار دشمنان اسلام و انقلاب از امثال شما عصبانی باشند و از این عصبانیت بمیرند(آن شهید این تعبیر را در مورد آمریکا به کار برده بود).البته تعداد همسران وزیر ارشاد(!)دولت اصلاحات بعد ها باز هم بالاتر رفت.در ضمن همان طور که نویسنده بسیار با ادب (!)نظر قبلی تلویحا اقرار کرده است،آن روستا زاده در ابتدای انقلاب یک لا قبای اراکی ،در این نظام آن قدر بار خود را بست که علاوه بر گرفتن چند همسر رسمی ،هزینه تامین یک زندگی مناسب در انگلیس برای خود و یک زندگی مرفه در ایران برای همسر اول و فرزندانش را تامین کند.
فکر می کردند از شاه متمدن تر است