قالب وردپرس افزونه وردپرس

از فرهنگسراى دانشجو چه مى دانید؟ ـ گفتگو با صفحه دانشگاه روزنامه کیهان

محمد عبداللهی: حتما تاکنون نام فرهنگسرای دانشجو را شنیده اید. اما تا چه حد از فعالیت این مجموعه اطلاع دارید؟ آیا تاکنون فعالیتی از سوی این کانون فرهنگی در دانشگاه خود دیده اید؟ ما نیز چون شما سؤالات زیادی از نحوه فعالیت این مجموعه داشتیم به همین دلیل به سراغ آقای محمد سرشار آمدیم تا ضمن آشنایی، فتح بابی شود برای دانشجویانی که قصد دارند فعالیت های جانبی خود را در مکانی علمی- تخصصی دنبال کنند. همراه ما باشید در این گفتگو.
¤ آقای سرشار! در ابتدا مایلیم کمی از گذشته شما بدانیم.
-بسم الله الرحمن الرحیم. بنده متولد سال ۱۳۶۰ در شهر شیراز هستم اما در تهران بزرگ شده ام. با اینکه دیپلم ریاضی- فیزیک دارم اما دانش آموخته کارشناسی ارشد رشته حقوق جزا از دانشگاه امام صادق(ع) هستم. فعالیت های فرهنگی ام از دوران پیش دانشگاهی در کانون فرهنگی مسجد انصارالحسین(ع) آغاز شده و تا به حال توفیق داشته ام که دو عنوان کتاب، یکی ترجمه و دیگری مجموعه داستان، در دفتر نشر فرهنگ اسلامی و مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کنم. هم اکنون نیز مشغول ویرایش نهایی سومین عنوان در حوزه حقوق مطبوعات هستم. در کنار اینها نیز، با روزنامه کیهان، هفته نامه حریم، روزنامه جوان و ماه نامه ادبیات داستانی همکاری منظم و مستمر داشته ام. از سال ۸۴ نیز، ابتدا در کمیته کتاب و نشر مشاوران جوان وزارت ارشاد و سپس در شورای نشر سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، مشغول خدمت بوده ام.
¤ آیا در دانشگاه، فعالیت سیاسی هم داشتید؟
– بله! اصلا به نوعی انتخاب رشته حقوق جزا پاسخی فردی به شرایط سیاسی بعد از فتنه کوی دانشگاه در ۱۸ تیر سال ۷۸ بود. دورانی که دولت و مجلس اصلاحات، افسار گسیخته، به پیش می رفتند و برای جوان ۱۸ ساله ای مانند بنده، ورود به عرصه قضا، مهمترین تکلیفی بود که احساس می شد. اما در داخل دانشگاه نیز، از همان روزهای اول ورود، عضو بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) بودم و در همان نیمسال اول، انتشار نشریه ای را آغاز کردیم. البته به دلیل نبود تشکل دانشجویی دیگری در دانشگاه ما، خیلی زود به خارج دانشگاه کشیده شدم و حضورم در فعالیتهای طیف حزب اللهی دانشگاههای تهران، در تقابل با طیف سکولار و حتی لائیک، پررنگتر شد. آن چنان که در تجمع بزرگی در جلوی مسجد دانشگاه تهران و همینطور تجمع مقابل ساختمان حافظیه مجموعه سعدآباد، بعضی عرایضم در صفحه یک روزنامه ایران و خبرگزاری آسوشیتدپرس، بازتاب یافت. بگذریم. احساسم این است که سربازی در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، زمان و مکان نمی شناسد و هر کدام ما، باید به اندازه استعداد و توان خود، به حرکت چرخهای این گفتمان کمک کنیم.
¤ آقای سرشار! تا از گذشته ها بیرون نیامده ایم؛ می خواهم بدانم عوامل توفیقاتتان را در چه می بینید؟
– ببینید در نگاه تکلیف مداری که حضرت امام(رض) به ما آموخته اند؛ موفقیت در درجه دوم اهمیت است. این یک اصل مهم است. از سوی دیگر، شمردن موفقیتها، معیار خوبی برای ارزش گذاری کارنامه فرد نیست. باید دید هر فردی متناسب با استعداد هبه شده از سوی خداوند، چه تلاشی کرده و این تلاش در چه جهتی بوده است. با این نگاه، هر که بامش بیش، برفش بیشتر!
اما از نظر فردی، مهمترین لطف خداوند به بنده، قرار دادنم در سایه پدر و مادری بوده است که با فداکاری های خود، امکان آموختن در محیطی مذهبی وعلمی را برایم مهیا کردند و در لغزشگاه ها، به موقع تدبیر کردند و برای ورود به جامعه، به آمادگی بیشترم کمک کردند.
¤به سراغ فرهنگسرای دانشجو برویم. می خواهم نکته ای را صریحا بگویم: چرا باید گشت تا فرهنگسرای دانشجو را در میان انبوهی از مراکز متولی امور فرهنگی دانشجویی پیدا کرد؟! مگر این مجموعه به عنوان یک پایگاه رسمی دانشجویی مطرح نیست؟ آیا این مهجوریت فرهنگسرای دانشجو یک مصداق عینی برای آن چه می گویند که «دانشگاه باید پایگاهش در همان دانشگاه باشد» تلقی نمی شود؟
– اجازه می خواهم که در پاسخ، مقداری به گذشته ها بپردازم. ببینید در گفتمان انقلاب اسلامی، نظریه پردازی هایی وجود دارد که باید مبنای توسعه فرهنگی باشد. مثلا حضرت امام(رض) می فرمایند:«مسجد سنگر است. سنگرها را حفظ کنید.» این عبارت کوتاه هفت کلمه ای، نتایج بزرگی در طراحی الگوی توسعه فرهنگی دارد. یعنی باید ساختار اجتماعی بر این اساس چیده شود؛ مدیریت شهری بر همین مبنا جلو برود. اما تاسیس فرهنگسراها کاملا در تقابل با این نگاه است. این تقابل را در اولین طراحان و سازندگان فرهنگسراها به وضوع می توانید ببینید. آقای بهروز غریب پور که سالها بعد یکی از سه هسته اصلی کودتای مخملی در ایران را مدیریت می کند؛ بسیاری از فرهنگسراها را ساخته و حتی مدیریت کرده است. این یک ماجرای اتفاقی نیست. روندی است که ادامه آن را، خود روزنامه کیهان، به خوبی رصد کرده است.
آقای کرباسچی شهردار وقت تهران، براساس نظریه آندره مالرو، وزیر فرهنگ فرانسه در سال ۱۹۵۹، تاسیس فرهنگسراها را کلید می زند. اتفاقی که مهمترین نتیجه آن این بود که مساجد از مرکزیت فرهنگی محله های شهر خارج شدند. یعنی خیلی راحت، در ۲۱ شهریور ۱۳۷۰، با افتتاح فرهنگسرای بهمن، روند کنار گذاشتن سنگرهای انقلاب، آغاز شد!
بسیار طبیعی است که وقتی نظارت شبانه روزی اهالی مسجد بر فعالیتهای فرهنگی و هنری کنار برود؛ تالی فاسد نیز دارد. بنابراین نباید فراموش کنیم که در فرآیندهای فرهنگی، خروجی نهادی به نام فرهنگسرا، بالذات، خروجی مطلوب مورد نظر جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی نخواهد بود.
¤ آیا این دلیل مهجوریت فرهنگسرای دانشجو است؟
– نه. این یک مساله اساسی تر و بنیادی تر از مساله مورد نظر شماست. اگر این پیشینه را در ذهن داشته باشیم متوجه می شویم که هر فرهنگسرایی یک خصیصه ذاتی دارد که آن فعالیت فرهنگی در محله خود است. بنابر این فرهنگسرای دانشجو باید در محیط دانشجویی مستقر باشد نه اینکه بگردند و نزدیکترین فرهنگسرا به کوی دانشگاه تهران را، به نام دانشجو بخوانند! اتفاقی که در زمان مدیریت آقای زم بر سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران افتاد.
نکته بعدی این است که اصلا سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، سازمان بلاتکلیفی است! این سازمان هنوز نمی داند مجری سیاستهای فرهنگی کلیت نظام جمهوری اسلامی است یا شهرداری تهران؟ باید برای ترویج کتاب خوانی تلاش کند یا تفکیک زباله از مبدا ؟! این سوال اساسی همیشه پاسخی نسبی داشته است: اگر رئیس سازمان با شهردار رابطه خوبی داشته باشد، سازمان بودجه بیشتری دارد و در تیول شهرداری است وگرنه نه!
بنابراین اگر سازمان فرهنگی هنری به عنوان ارگان فرهنگی شهرداری محسوب بشود آن وقت وظیفه فرهنگسرای دانشجویی این است که پل ارتباطی جامعه دانشگاهی شهر تهران و مدیریت شهری باشد. یعنی از توانمندی های جامعه دانشگاهی استفاده کند و از آن طرف خدماتی را به دانشگاهها ارائه بدهد.
¤ این تعریف یک تعریف آرمانی است. به مرحله تحقق نیز نایل شده است؟
– تلاشهای بنده و همکارانم در فرهنگسرای دانشجو در چند حوزه بوده است. اول از همه اینکه مشکل اساسی دوری از محیط دانشجویی را حل کنیم. ما برای این کار، با ده دانشگاه مهم تهران وارد مذاکره شدیم تا خانه فرهنگ مشارکتی خوابگاهی تاسیس کنیم. حتی دو خانه فرهنگ را در دانشگاه شهید بهشتی و الزهرا(س) افتتاح کردیم و مکان یابی سه خانه فرهنگ را هم انجام دادیم اما سازمان بودجه حدود ۱۰۰ میلیون تومانی لازم برای این کار را اختصاص نداد.
در حوزه دیگر، ما طرحی را به نام «طرح جامع تعامل مدیریت شهری و جامعه دانشگاهی شهر تهران» در کمیته فرهنگی شهرداری تهران به تصویب رساندیم که زیرساخت های اداری لازم را برای آمادگی مجموعه مدیریت شهری جهت تعامل با دانشگاهها آماده می کند. آیین نامه اجرایی این طرح را نیز نوشته و ارائه کرده ایم که اگر به سرانجام برسد؛ اتفاق مبارکی دراین حوزه است.
درحوزه سوم، نیاز جدی ای به شناخت مخاطب خود داشتیم. برای رسیدن به این شناخت، سازمانها و نهادهای دخیل در امور دانشجویی را رصد کردیم و اطلاعات آنها را مورد استفاده قرار دادیم. براساس سرشماری عمومی سال ۱۳۸۵، تهران بزرگ حدود ۵۰۸ هزار نفر دانشجو دارد. بنابراین به طور طبیعی ما باید از خدمت رسانی به تک تک دانشجویان به خدمت رسانی به تشکل های دانشجویی سوق پیدا کنیم تا بتوان پوشش بهتری را ارائه بدهیم.
اما مهمترین مانع دراین حوزه، نبود اطلاعات بود. نه وزارت علوم، نه وزارت بهداشت، نه جهاد دانشگاهی و نه دیگر نهادها، بانک اطلاعاتی جامع و کاملی دراین زمینه نداشتند و ندارند. بنابراین در زمستان ۱۳۸۶، ویرایش نخست «بانک اطلاعات دانشجویی شهر تهران» را منتشر کردیم. در زمستان ۸۷ نیز، ویرایش دوم را با اطلاعات بیش از ۱۱۰۰ تشکل دانشجویی آماده کردیم. دراین بانک، برای اولین بار، اطلاعات جامعه حوزوی را در کنار جامعه دانشگاهی قرار دادیم تا به سهم خود، به از بین بردن شکاف خطرناک میان این دو جامعه علمی- فرهنگی کمک کرده باشیم.
¤ تعاملات فرهنگسرای دانشجو با متولیان امور فرهنگی در دانشگاهها، یک سویه است و یا دوسویه؟ آیا آنها چنین ارتباطی را ضروری می بینند و قائل به آن هستند؟
دراینجا چند نکته وجود دارد. اول اینکه محیط دانشجویی در دانشگاههای علوم پزشکی، اصلا قابل مقایسه با دانشگاههای وزارت علوم نیست.
دوم اینکه اداره کل فرهنگ وزارت علوم، نمی تواند در ریزفعالیتهای فرهنگی دانشگاهها وارد بشود. بلکه این خود دانشگاهها هستند که رأسا تصمیم می گیرند و عمل می کنند برای همین، انجام یک فعالیت هماهنگ درچند دانشگاه، رایزنی های متعددی را لازم دارد.
سوم اینکه دانشگاهها تصویر کاملی از امکانات و خدمات قابل ارائه توسط مدیریت شهری به خود را ندارند و بیشتر به عنوان یک حامی مالی بدون فکر، به شهرداری نگاه می کنند.
¤ مشخصا با کدامیک از دانشگاهها با عنوان فرهنگسرای دانشجو تعامل بهتری داشته اید؟
– بسیاری از دانشگاهها. در دانشگاه تهران برنامه های زیادی داشته ایم. از برگزاری دو دوره کارگاه طرحی از فردا گرفته تا دوره آموزشی مهارتهای زندگی دانشجویی و… در دانشگاه علم وصنعت هم همین دوره مهارتهای زندگی دانشجویی را برگزارکرده ایم. در ۱۱ دانشگاه نمایشگاههای کتاب با تخفیف ۴۰ تا ۵۰ درصد داشته ایم.
ولی برنامه های مهم ما اکثراً بیرون از دانشگاه بوده است. مثلا در برنامه «طرحی از فردا» که سه سال آن را اجرا کردیم، ۵۵ رشته مهم دانشگاهی را در ۵ گروه آزمایشی به کنکوری ها معرفی می کنیم. همچنین مشاوره انتخاب رشته، مشاوره نظام وظیفه، مشاوره تحصیل در حوزه های علمیه و نمایشگاه کتاب های درسی مهم این رشته ها را هم ارائه می دهیم.
در شهریورماه نیز در ستاد استقبال از مهر، در ایستگاه راه آهن، فرودگاه مهرآباد، پایانه های مسافربری؛ ایستگاههایی برگزار می کنیم و به استقبال دانشجویان جدیدالورود غیرتهرانی می رویم.
¤ در همان بدو ورود به تهران؟
بله. یک بسته فرهنگی به آنها می دهیم که در واقع معرفی نهادهای فرهنگی فعال در شهر تهران (وزارت ارشاد، اداره کل فرهنگی وزارت علوم، حوزه هنری استان، سوره مهر و…) می باشد. به همراه چند کتاب خواندنی، نرم افزارهای ارزشمندی که وزارت ارشاد انتخاب کرده و نقشه شهر تهران.
¤ دیگر چه؟
یکی از کارهای دیگرمان، دوره سه سطحی اسرائیل شناسی است که آن را به نام شهید عماد مغنیه، مزین کرده ایم. دراین دوره، در ۲۲ عنوان درسی، دانشجویان ضمن آشنایی با رژیم اشغالگر قدس و مبانی فکری آن، نقاط ضعف این رژیم را درحوزه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و حتی دینی می آموزند.
یا در سال گذشته، اولین دوره جایزه ادبی فردا را با هدف انتخاب تکنیکی ترین رمانهای سال، برگزار کردیم.
¤ به طورکلی، شما مدیریت قبلی شهرداری را موفق تر می بینید یا مدیریت کنونی؟ به نوعی من فکر می کنم- فارغ از نگاه بیرونی که حتما خودتان هم می دانید- خیلی ها قائل به این هستند که قبلا وجه ارزشمدی درمدیریت شهری دراولویت بود اما الان وجه کمی و تبلیغاتی ارجحیت یافته است.
ـ یکی تفاوتی وجود دارد. آقای احمدی نژاد شهرداری را تحت شرایطی تحویل گرفتند که شاید می خواستند جهت حرکت آن را ۱۸۰درجه تغییر دهند. ایشان با بحران مواجه بود، یعنی بودجه شهرداری را صفرکرده بودند. پیمانکارها کارشکنی می کردند و قرار بود ایشان زمین بخورند. اما آقای قالیباف شهرداری را تحویل گرفتند که رام شده بود و جهت حرکت آن مشخص بود. بودجه آقای احمدی نژاد طبق آن چیزی که من شنیدم ۹۰۰میلیارد تومان بوده اما بودجه آقای قالیباف ۶۵۰۰ میلیارد تومان که تقریبا هشت برابر آن ۹۰۰میلیارد تومان است.
خوب طبیعی است که الان حجم کار بالاتر برود. این قابل مقایسه نیست. اما در زمان مدیریت جدید شهرداری نظریه فرهنگی وجود ندارد و به همین دلیل ما دچار مشکل خواهیم شد و به مرور خودش را نشان خواهد داد. در حال حاضر با وجود افزایش وحشتناک بودجه شهرداری به دلیل نبود نظریه فرهنگی معلوم نیست چه کاری قرار است انجام شود. مثلا اگر با همین بودجه، ما به جای ساختن فضاهای فرهنگی، مساجد چند منظوره می ساختیم که فعالیت های فرهنگی ذیل فعالیت های اعتقادی قرار می گرفت این اطمینان حاصل می شد که این مجموعه درجهت اسلامی حرکت می کند و دیگر نیاز به بازرس وجود نداشت. در واقع رهنمود حضرت امام (ره) اینجا نمود پیدا می کرد. ولی می بینید که درحال حاضر این اتفاق نیفتاده است در دوره جدید با وجود تخصیص امتیازاتی به مساجد، به جای ساخت مساجد، مردم سرا، پردیس سینما و خانه های فرهنگ و سلامت ساخته می شود. اگر ما واقعا در مدیریت شهری نگاهمان مسجد محور باشد تمام اینها باید به زیر مجموعه مسجد برود.
مسجدهای محل باید محور زندگی مردم باشد درحالیکه اینطور نیست و این موضوع بعدها مشکل ایجاد خواهد کرد. در زمان آقای احمدی نژاد درحوزه مسجد سازی فکرهای خیلی خوبی شد. زمین هایی را با موقعیت عالی می خواستند به این کار اختصاص بدهند اما با بودجه آن دوره امکان ساخت وجود نداشت.
¤ با تشکر از خداوندمنان آرزوی موفقیت روزافزون برای شما داریم.
http://www.kayhannews.ir/Detail.aspx?cid=14265

مطلب پیشنهادی

هشدار درباره سیطره نمادهای فرهنگ مهاجم در لوازم تحریر کودکان و نوجوانان ایرانی ـ گفتگو با خبرگزاری فارس

رئیس حوزه هنری کودک و نوجوان گفت: بازار لوازم تحریر کودکان و نوجوانان ایرانی، در …

۲ دیدگاه

  1. حاجی این نقد از بیرون بود این از درون!
    به یاد روزهای خوش همکاری در فرهنگسرای دانشجو – اراتمند

  2. بسم الله
    سلام
    لطفا تشریف بیاورید وبلاگ بنده و نظر دهید
    با پستی تحت عنوان انفعالات به روزم جناب آقای سرشارعزیز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *