از غروب شب ۱۹ ماه مبارک رمضان، دلم سخت گرفته بود. رفته بودم در لاک خودم و حسرت میخوردم. به ۱۹ روزی که گذشت؛ به ماه پربرکتی که فقط تشنگی و گرسنگیاش را فهمیدهام.
همسرم چند بار پرسید که «چرا گرفتهای؟ از دست کسی ناراحتی؟» و من بیحوصله پاسخی دادم و رشته کلام را زود بریدم.
این دلتنگی بود تا نزدیکیهای نیمه شب که توفیق حضور در مجلس حاج آقای فاطمینیا دست داد. این سید بزرگوار مثل باران رحمت، زنگارهای دلم را شست و برد. دیدم که چقدر از مرحله پرتم. دیدم که چقدر از امام زمانم (عج) دور افتادهام. دیدم که آنقدر غرق اجرا و کارهای دلخوشکنک شدهام که راه اصلی را گم کردهام.
شب خوبی بود و یادآوریهای قشنگی داشت. یاد نیمه شبی در نوجوانیام افتادم که بعد از دیدن فیلمی مستند درباره ظهور حضرت مریم (ع) بر برخی مسیحیان مؤمن، آنچنان منقلب شدم که به اتاقم پناه بردم و به پنجره زل زدم و زار زار گریستم که چرا من نباید امام زمانم را ببینم. آنقدر تحت تاثیر بودم و نالان و پریشان که سادهدلانه فکر میکردم همین الان باید امامم را ببینم.
شب نوزدهم، برایم شب قدر دلنشینی بود. نفس مردان خدا، سنگها را نرم میکند؛ دل ما که از اول، سنگ نبوده. به مرور سنگ شده.
مطلب پیشنهادی
قهرمانکشی ـ نگاهی به فیلم سینمایی «مزار شریف» حسن برزیده
یکی از نیازهای روزگار ما، معرفی «قهرمان»ها به جوانان و نوجوانان است. غربیها در قهرمانسازی، …
منیت در تمام نوشته هایت موج می زند
در فضای مجازی اینترنت هم بیش از آن که باید، اسم و شرح حال تو هست
——-
سرشار: اگر از سر تکبر یا غرور چیزی نوشتهام ؛ زود بفرمایید تا اصلاح کنم. این تکبر منشا انحرافات بزرگی است که اگر زود جلویش گرفته نشود؛ دردسر میشود.
درباره فضای مجازی و وجود نام فقیر هم دست من نیست. ضمن اینکه میزان بایسته وجود اسم و شرح حال بنده را نیز بار نخستی است که کسی تعیین میفرماید.