روز یکشنبه ۲۱/۱۱/۸۶، از ساعت ۶ تا ۸ بعداز ظهر، جشن انتخاب بهترین وبلاگ فارسی به همت بچههای «حلقه وبلاگ»سرای کتاب فرهنگسرای دانشجو، مخصوصا برادر بزرگوار آقای ابوالفضل درخشنده، در تالار نمایش فرهنگسرا برگزار شد. به بنده نیز این فرصت اهدا شد تا چند دقیقهای، وقت جمع را بگیرم. متن ذیل، همانهایی است که در آن چند دقیقه عرض کردهام:
سلام علیکم. خیلی خوش آمدید. عید پیروزی انقلاب بر شما و اطرافیانتان مبارک!
یکی از وظایف همیشگی کسانی که در راس جایی گماشته شدهاند، خوشآمدگویی به مهمانانشان است. حال چه مهمانان، مهمان آن مجموعه باشند یا مهمان دیگران! و وای به حال روزی که آن گماشته در راس، بو بکشد که دوربینی هم از تلویزیون آمده!
اما این فقیر، در این ۱۷ ماه گماشتگی ام در فرهنگسرای دانشجو، این توفیق را داشتهام که تنها دو بار برای خوشآمدگویی به روی صحنه کشانده شوم: یک بار در رودربایستی سید مسعود شجاعی طباطبایی عزیز و یک بار به خاطر پدیدهای که دوستش دارم: وبلاگ!
وبلاگدوستی این فقیر بنا به مشهورات زمانه نبوده است. چند دلیل برای این علاقه، در چنتهام پیدا میشود. اول از همه اینکه وبلاگداری یک نوع ماجراجویی است و من این ماجراجویی را دوست دارم. اینکه بنویسی و دیگران له و علیهات بنویسند و بینندگانت زیاد شود و چه و چه و چه.
دومین دلیل وبلاگدوستیام، به علاقهام به دو مقوله «زبان فارسی» و «کتاب» بازمیگردد. احساس میکنم وبلاگها به مردم ما کمک کردهاند تا از فرهنگ وارداتی تصویری کمی فاصله بگیرند. عادت بکنند بنویسند و نوشتههای هم را بخوانند و نظر بدهند. این اتفاق بزرگی است. مخصوصا اگر آمارهای سرانه مطالعه ایرانیان را بدانی و چند صد بار از دوستانت خواسته باشی حرفهایشان را برایت بنویسند و نتوانسته باشند.
سومین دلیل وبلاگدوستی این فقیر، برمیگردد به قدرت وبلاگها در جهان واقعی ما. این قدرت را خود من دستکم دو بار چشیدهام. که چطور یک نوشته ساده تو که شبانه از خانهات روی وبلاگ منتشر کردهای، فردایش غوغایی به پا میکند و سازمانی را تکان میدهد.
بنابرین فکر میکنم برای احترام به همه بزرگوارانی که دستهایشان به وبلاگنویسی آلوده است، باید به سنت بقیه گماشتگان در راس جایی، در محضر شما حاضر شوم و ارادتم را ابراز کنم و خوشآمد بگویم: خیلی خوش آمدید. از اینکه وبلاگ مینویسید یک دنیا ممنونیم!
مطلب پیشنهادی
قهرمانکشی ـ نگاهی به فیلم سینمایی «مزار شریف» حسن برزیده
یکی از نیازهای روزگار ما، معرفی «قهرمان»ها به جوانان و نوجوانان است. غربیها در قهرمانسازی، …
سلام
اخوی این گماشته که میگی یعنی چه؟!
آخه یک دفعه یکی به یکی گفتم گماشته اونم یک بادمجان زیر چشمم گماشتم اما بازم روم نشد ازش بپرسم این که میگم یعنی چه. خدایی اگه معنیش بد بود زود تر بهم خبر بده.
پ . ن: (خدا لعنت کند دهانی را که ندانسته باز می شود)
اخوی جشن مارو چرا دعوت نکردی
ناسلامتی ماهم وبلاگ نویس هستیم شاید برنده هم می شدیم (شوخی کردم) راستی کدوم وبلاک بهترین وبلاگ شناخته شد ؟