قالب وردپرس افزونه وردپرس

کجای کاریم؟

استقبال بی سابقه مردم از فیلم «اخراجیها» فرصت خوبی را به وجود آورده است که بنشینیم و درست فکر کنیم که نبض «فرهنگ عمومی» جامعه دست چه کسی است؟ شورای عالی انقلاب فرهنگی، سازمان صدا و سیما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، حوزه هنری و دهها نهاد ریز و درشت فرهنگی دیگر و یا مهران مدیری و بنیامین و فهیمه رحیمی و مهناز افشار؟
«فرهنگ عمومی» برآیند پیچیده ای از تاریخ، مذهب، جغرافیا و بسیاری عوامل دیگر است که کفهای روی آن را، تبهای فرهنگی زودگذری تشکیل می دهند که اتفاقا ـ علی رغم کم اهمیتتر بودن ـ بیشتر به چشم می آیند.
تکیه کلامهای پیر و جوان، ظاهر دختران و پسران و پیامهای کوتاه ـ که الگوریتم سنتی گسترش شایعه را مدرن کرده اند ـ و بسیاری از جزئیات این چنین، از این گونه هستند.
این درحالی است که موهای مدل آناناسی یک جوان بیشتر ما را از آینده فرهنگی جامعه ترسان می کند تا شلوغی بی سابقه خیابانهای تهران در شب ولنتاین. و از همین دست است میزان هراسمان از هرج و مرج چهارشنبه سوری نسبت به انتشار روزمره فیلمهایی از حریم خصوصی دختران و زنان جامعه مان.
«اخراجیها» فیلم خوبی بود. (حرف آخرم را همین ابتدا می گویم تا تکلیفمان باهم روشن باشد.) هم خنده هایش به جا بود و هم صحنه های جدی و تاثیرگذارش. ده نمکی از پس تحول تدریجی شخصیتها هم برآمده بود. هرچند که آخر فیلم نامه را می شد خیلی بهتر از آب درآورد. (که البته این هم به پای فیلم اولی بودنش باید گذاشته می شد.)
اخراجیها فیلم خوبی بود چون دشمنان بدی داشت! من وقتی دیدم که سینمایی نویس های «همشهری جوان» ـ که عاشق سینه چاک سینمای لمپنی قبل انقلاب هستند ـ چنین تیغ بر سر و روی ده نمکی و هر که همراهش بود، کشیده اند؛ و از آن طرف مردم پشت در سینماها صف ایستاده اند، پیش خودم خندیدم: از این اراده الهی بر عزت بخشیدن به ده نمکی و از این تلاشهای کودکانه برای ذلیل کردنش.


ده نمکی را به شبکه پنج سیما آوردند تا در یک فضای روشنفکر زده بی محتوا، خرابش کنند. با سوالهای غیر منطقی و پر عناد؛ با زوم آزاردهنده دوربین بر چهره تکیده اشک آلودش و بسیاری جزئیات دیگر. چرا که پایش را گذاشته بود روی همه دبدبه و کبکبه آقایان و خانمها و همه رشته ها را پنبه کرده بود. نه عینک دودی ای داشت که نصف صورتش را بپوشاند و نه موهایش را بلند کرده بود و نه سبیلهایش از بناگوش در رفته بود. یک بچه جنوب شهری معترض ـ و در عین حال محجوب ـ قاعده بازی را به هم زده بود و این برای خیلیها گران آمده بود.
باید به مدارس و ورزشگاههای دور افتاده کشور سرک بکشیم تا ببینیم که تکیه کلامهای «اخراجیها» چطور مد شده است. و این یعنی اینکه الان ظاهر فرهنگ عمومی کشور دست ده نمکی است؛ و نه خیلیهای دیگر.
ده نمکی زیاد «ترین» بوده است. هفته نامه «شلمچه»اش پرفروشترین هفته نامه کشور بود. «فقر و فحشا»یش هم رکورد داونلود را شکست و پرمخاطبترین فیلم مستند ایران شد. حالا هم که با «اخراجیها» سینمای داستانی را خوب تکانده است.
اینها همه نشاندهنده این است که ده نمکی فرهنگ عمومی را مثل کف دستش می شناسد. اما آن همه نهاد و سازمانی که ابتدای کلام نامشان را بردیم؛ چند بار از ده نمکی دعوت کرده اند که بنشیند و برایشان از روشهای به دست گرفتن نبض فرهنگ عمومی بگوید؟
اگر بخواهیم بی تعارف حرف بزنیم، بیشترمان سخت مرعوب افاضات روشنفکران غربزده ای هستیم که در آثار هنری تنها به دنیای شخصی وهم زده هنرمند بها می دهند و عامه مردم را قابل فهمیدن هنر نمی دانند. در بیشتر دنیا، جهان روشنفکران پر است از افیون و زن و شراب. (و تفکر اسلامی درست همین سه را از آنها می گیرد.) و چنین فردی چه صلاحیتی دارد برای کارشناسی فرهنگ عمومی؟ و از این کوزه چه بیرون خواهد تراوید؟
نباید فراموش کنیم که فرهنگ عمومی را نمی توان در لا به لای صفحات کتابها و روزنامه ها جستجو کرد. فرهنگ عمومی همان برآیند پیچیده است که با یک حرکت سنگین تدریجی به جلو می رود و جز با یک مهندسی فرهنگی خردمندانه، در جهت درست قرار نمی گیرد.

مطلب پیشنهادی

قهرمان‌کشی ـ نگاهی به فیلم سینمایی «مزار شریف» حسن برزیده

یکی از نیازهای روزگار ما، معرفی «قهرمان‌»ها به جوانان و نوجوانان است. غربیها در قهرمان‌سازی، …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *