قالب وردپرس افزونه وردپرس

بیمها و امیدهای فرزند «اونیورسیته» ـ به بهانه ۱۶ آذر، روز دانشجو

حمله سربازان رژیم پهلوی به دانشجویان انقلابی در دهه 1350 ـ دانشگاه تهراناشاره: این مقاله، ابتدا در شماره ۵۶ هفته نامه «مثلث» در تاریخ ۱۴/۹/۱۳۸۹ به چاپ رسیده است.
«در این میان بغض یکی از دانشجویان ترکید. او که مرگ را به چشم می‌دید و خود را کشته می‌دانست؛ دیگر نتوانست این همه فشار درونی را تحمل کند و آتش از سینه پرسوز و گدازش به شکل شعارهای کوتاه بیرون ریخت: «دست نظامیان از دانشگاه کوتاه!»
هنوز صدای او خاموش نشده بود که رگبار گلوله باریدن گرفت و چون دانشجویان فرصت فرار نداشتند، به کلی غافلگیر شدند و در همان لحظه اول عده زیادی هدف گلوله قرار گرفتند. لحظات موحشی بود. دانشجویان یکی پس از دیگری به زمین می‌افتادند به‌خصوص که بین محوطه مرکزی دانشکده فنی و قسمت‌های جنوبی سه پله وجود داشت و هنگام عقب‌نشینی، عده زیادی از دانشجویان روی این پله‌ها افتاده، نتوانستند خود را نجات دهند.
[…] مصطفی بزرگ‌نیا به ضرب سه گلوله از پای درآمد. شریعت رضوی که ابتدا هدف سرنیزه قرار گرفته به سختی مجروح شده بود، دوباره هدف گلوله قرار گرفت. ناصر قندچی حتی یک قدم هم به عقب برنداشته و در جای اولیه خود ایستاده بود. یکی از سربازان مخصوص با رگبار مسلسل، سینه او را شکافت و او را شهید کرد.»

این کلمات، بخشی از روایت دست اول «مصطفی چمران»، عضو کمیته دانشجویی «جبهه ملی» از همه آن چیزی است که در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ بر دانشکده فنی دانشگاه تهران رفت. سالگشت ۱۶ آذر ۱۳۳۲، همیشه بهانه‌ای بوده است برای دوباره نگریستن به چیستی جنبش دانشجویی در ایران و واکاوی چگونگیِ زیستِ هفتاد و هفت ساله آن.
×××
بستر جنبش دانشجویی
جنبش دانشجویی در بستری به نام «دانشگاه» زاده شده است. از نگاه تاریخی، نهاد اجتماعیِ دانشگاه، خود تکامل‌یافته پدیده‌ای به نام «دارالفنون» است که در دوره ناصرالدین شاه قاجار، به همت و دستور میرزا تقی‌ خان امیرکبیر(۱۱۸۶ـ۱۲۳۰) در ایران تاسیس شد. اینگونه به نظر می‌رسد که امیرکبیر به دلایلی متعدد، نگاهی ساده‌انگارانه و سطحی به توسعه فرنگی داشته است و به دلیل عدم فهم روح تمدن غرب، تلاشهای او برای بیرون کشیدن جامه خمودگی از تن جامعه بیمار آن دوران با تقلید از برخی نهادهای تمدن غرب، بیشتر به چسباندن وصله‌ای ناجور بر این جامه نزدیک شده است تا اصلاحاتی زیربنایی و دامنه‌دار.
منش امیرکبیر نشان می‌دهد او نه تنها شناخت عمیقی از تمدن غرب نداشت بلکه به دلیل عدم تسلط بر میراث تمدن اسلامی ــ که نمونه آن، اجرای برخی کیفرهای مغایر با ضوابط شرعی است ــ نتوانست به راهکاری اصولی برای اصلاحات دست یابد.
حرکت ناآگاهانه امیرکبیر در تاسیس یک نهاد آموزشی غیربومی ــ به جای اصلاح و تقویت نهاد آموزشی بومی «حوزه علمیه» ــ سرآغاز جریانی شد که در روزگار ما، بیان چنین نقدی بر خاستگاه آن، بسیاری را برنمی‌تابد.
نباید تاسیس «دانشگاه تهران» در دهه اول قرن اخیر را، از دیگر برنامه‌های مدرنیزاسیون رضا خان قلدر(۱۲۵۶ـ۱۳۲۳)، جدا کرد. یکسان‌سازی پوشش مردان، منع حجاب زنان، مهار و محدودسازی قدرت روحانیان و بسیاری دیگر از اقدامات وی، همه در راستای کوشش وی برای دگرگون‌سازیِ سازمان‌یافته سنت ایرانی و تمدن اسلامی، قابل تعریف است.
بنابرین بدون واهمه باید گفت «دانشگاه» ــ یا همان جایگزین فارسی «اونیورسیته» ــ یک نهاد اجتماعی غربی است که براساس وظیفه ذاتی «مدرنیزاسیون» خود، هفتاد و هفت سال است که با قدرت روزافزون، به مدرن کردن سنت ایرانی مشغول می‌باشد!
پس در سراسر این گفتار، نباید از یاد برد ــ و حتی باید به شکلی آزاردهنده، تکرار کرد ــ که جنبش دانشجویی در ایران، در این چارچوب غربی، به دنیا آمده، بالیده و نو به نو گشته است.
جنبش دانشجویی و قدرتهای برون‌دانشگاهی
جنبش دانشجویی در ایران، از ابتدا تولدی خوداتکا و خودباورانه نداشته و وامدار قدرتهای برون دانشگاهی بوده است. آن چنان که اولین جریان دانشجویی در دهه بیست، نه در بستر دانشگاه، بلکه بیرون از آن و در یک حزب سیاسی شکل گرفته است. تأسیس «شاخه دانشجویی حزب توده» در سال ۱۳۲۲، به عنوان یکمین تشکل دانشجویی در ایران، گواه این مدعاست.
دومین جریان قابل اعتنای جنبش دانشجویی ـ که آفریننده نامدارترین تجربه این جنبش نیز هست ـ «کمیته دانشجویی جبهه ملی» به حساب می‌آید.
جبهه ملی پس از خطای راهبردی و خودکامگی رهبر خویش، دکتر محمد مصدق‌السلطنه(۱۲۶۱ـ۱۳۴۵) در تعطیلی مجلس شورای ملی و جدا کردن صف ملّیون از مذهبیون (جبهه آیت‌الله کاشانی)، با ضربه مرگبار کودتای انگلیسی ـ آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ روبه‌رو شد که نتیجه آن، سرخوردگی عمومی مردمی بود که به نهضت ملی‌شدن صنعت نفت، دل بسته بودند.
شتاب کابینه کودتا برای عادی‌سازی و ارتقای روابط با دولتهای حامی کودتا، سبب شد که کمتر از ۴ ماه پس از سرنگونی کابینه مصدق‌السلطنه، در ۱۴ آذر ۱۳۳۲، روابط با انگلیس تجدید گردید و رسماً از سوی نخست‌وزیر کودتاچی اعلام شد که در روزهای آینده، «دنیس رایت» به عنوان کاردار انگلیس کودتاگر به ایران خواهد آمد و پس از او نیز، «ریچارد نیکسون» معاون رییس جمهور آمریکای کودتاگر می‌آید تا نتایج «پیروزی سیاسی امیدبخشی [را] که در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است» ببیند.
راهپیمایی ۱۵ آذر و حضور پررنگ دانشجویان در آن، رژیم را وا‌داشت تا با ارسال گارد ویژه به دانشگاهها، به سرکوب اعتراضات دانشجویی و خشکاندن رعب‌آور آن دست زند. بدین ترتیب، با کشته‌شدن سه دانشجو در دانشکده فنی دانشگاه تهران، ۱۶ آذر به تقویم ایران پا گذاشت. بنابرین بی‌راه نیست که علی‌رغم ماهیت ضد استکباری و اعتراضی وقایع ۱۵ و ۱۶ آذر ۱۳۳۲، آن را در کارنامه «جبهه ملی» ثبت کرد.
همین حضور قدرتهای برون‌دانشگاهی را می‌توان پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در تشکیل شاخه‌ دانشجویی بسیاری گروه‌ها و احزاب دید که گاه در برخی موارد، به ایجاد انبار سلاح و مهمات در دفاتر دانشگاهی نیز می‌انجامد. حتی در همین دوران، پاسخ حزب جمهوری اسلامی به این حرکت معارضان این حزب را می‌توان در تشکیل «شاخه دانشجویی حزب جمهوری اسلامی» به روشنی مشاهده کرد.
هرچند که در این مقام، قصد ارزش‌گذاری مصادیق وامداری جنبش دانشجویی به قدرتهای بیرون دانشگاه را ندارم اما بر همین روال می‌توان گفت تلاش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای تبدیل بسیج دانشجویی به یک «نمایندگی دانشجویی سپاه در دانشگاهها» نیز، ــ علی‌رغم تاکیدات حضرت امام(رض) و مقام معظم رهبری ــ نمایانگر همین تمایل قدرتهای برون‌دانشگاهی برای تاثیرگذاری بر جنبش دانشجویی است.
در انتهای دهه هفتاد و ابتدای دهه هشتاد، تلاش همزمان «حزب مشارکت» و «نهضت آزادی» برای مصادره دفتر تحکیم به نفع خود، نمونه‌های دیگری از همین تمایل است.
این میل سیری‌ناپذیر به تاثیرگذاری بر جنبش دانشجویی، در همین ماههای اخیر نیز مصداق داشته است. آنچنان که برخی فعالان دانشجویی، درگیری‌های درون‌گروهی در «جامعه اسلامی دانشجویان» را در ادامه صف‌کشی و زورآزمایی موافقان و مخالفان مهندس اسفندیار رحیم‌مشایی، رییس دفتر رییس جمهور تعریف می‌کنند و حتی نتیجه این زورآزمایی را به نفع وی ارزیابی می‌نمایند.
جنبش دانشجویی و جریان اسلامی
تا قبل از دهه پنجاه، شناسایی یک جریان اسلامی قابل‌تامل در بدنه جنبش دانشجویی بسیار دشوار است. این در حالی است که با ظهور پدیده‌ای به نام دکتر «علی شریعتی»(۱۳۱۲ـ۱۳۵۶)، نخستین پاسخ جدی جریان اسلامی به پدیده غربی دانشگاه (یا همان دستگاه مدرنیزاسیونر)، آن هم پس از گذران چهار دهه، قابل مشاهده می‌گردد.
نبود جریانهای دانشجویی طرفدار آیت‌الله سید حسن مدرس(۱۲۴۹ـ۱۳۱۶) و پس از ایشان، آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی(۱۲۶۰ـ۱۳۴۰) ــ و حتی در بعدی دیگر، آیت‌الله عظما سید حسین طباطبایی بروجردی(۱۲۵۴ـ۱۳۴۰) ــ نشان می‌دهد در یک بازه زمانی چهل ساله، هنوز جریان اسلامی و سنتی نتوانسته است این پدیده مدرن را در خود هضم کند و بومیِ خویش سازد.
پیدایش دکتر علی شریعتی و گسترش اندیشه‌های وی و گرایش شگفتی‌آور دانشجویان به او، نقطه عطفی در جنبش دانشجویی ایران به حساب می‌آید که با کمک روحانیانی چون علامه مرتضی مطهری و آیت‌الله دکتر محمد مفتح، دست‌مایه تبدیل موقت «دستگاه مدرنیزاسیونر» جوانان طالب دانش، به «نهاد سازنده مدیران جوان آینده انقلاب اسلامی» می‌گردد. و در همین دهه ۵۰ است که با تشکیل انجمنهای اسلامی دانشجویان ایرانی در کشورهای دیگر، رنگ و بوی اسلامی جنبش دانشجویی در ایران، قابل احساس می‌گردد.
جنبش دانشجویی و انقلاب اسلامی
وقایع پس از پیروزی انقلاب اسلامی چنان آهنگ تند و شورآفرینی داشت که به شکل طبیعی، جوانان را شیفته خود گردانید. این شیفتگی چنان بود که جنبش دانشجویی در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ ـ در یک تصمیم‌گیری کاملاً دانشجویی و درون دانشگاهی ــ به اقدامی دست زد که از سوی بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران، «انقلاب دوم» خوانده شد. و بدون اغراق، پس از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، ۱۳ آبان ۱۳۵۸ را به دومین مناسبت بزرگ تاریخ جمهوری اسلامی بدل کرد. انقلاب دومی که به قطع روابط آمریکا با ایران، تحریم اقتصادی، حمله محدود نظامی و تشویق دولت بعثی عراق به حمله فراگیر نظامی، انجامید.
در دهه شصت، آغاز جنگ تحمیلی و عطش سیری‌ناپذیر نظام تازه‌تأسیس به مدیران و کارشناسان انقلابی، آنچنان جنبش دانشجویی را در آغوش خود فرو برده است که عملاً این دهه را باید دهه «جنبش دانشجویی انقلابی در ایران» دانست. مدیریت دفاع مقدس توسط جوانان و دانشجویان، در سطحها و لایه‌های مختلف، کارنامه گرانسنگی را در این برهه کم‌نظیر تاریخی، برای جنبش دانشجویی در ایران برجا گذاشت.
کارنامه‌ای که مشتی از آن، شهادت «سید حسین علم‌الهدی»(۱۳۳۷ـ۱۳۵۹) و یارانش در ۱۶ دی ۱۳۵۹ در هویزه بوده است.
جنبش دانشجویی و اصلاحات
در نیمه اول دهه هفتاد، دولت وقت کوشید با تضعیف آگاهانه جنبش دانشجویی ــ که البته در دیگر ساحتهای اجتماعی نیز وضعیت همسانی داشت ــ «مدرنیزاسیون پنهان» کشور را با شعار «سازندگی»، بدون مخالف‌خوانی پیش ببرد و نتیجه این تلاش آگاهانه، در نیمه دوم دهه هفتاد، خود را به شکل وامداری هرچه بیشتر جنبش دانشجویی به قدرتهای بیرون دانشگاه نمایان کرد.
آن چنان که برای بار دیگر، دانشگاهها به صحنه رزم جبهه‌های سیاسی بدل شد و هر حزب و گروه با تشکیل شاخه‌ها و شعبه‌های متمایل به خود، هماورد طلبید و ندای «هل من مبارز» سر داد.
تشکیل جریانهای «دموکراسی‌خواه»، «طیف علامه» و «طیف شیراز» دفتر تحکیم وحدت و انجمن‌های اسلامی مستقل، در همین راستا قابل تعریف است.
جریان عدالت‌خواه و خیزش دوباره جنبش دانشجویی
نتیجه انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۴، به عنوان نخستین انتخابات دو مرحله‌ای ریاست جمهوری در ایران، باید به نام جنبش دانشجویی ثبت گردد. خیزش گفتمان «عدالت‌خواهی» در جنبش دانشجویی و حتی تشکیل گروه‌هایی با همین عنوان، چنان خاطره شیرین سالهای صدر انقلاب را در حافظه تاریخی جامعه زنده کرد که با سردادن این شعار توسط دکتر محمود احمدی نژاد و اشتباه تاریخی و راهبردی طرفداران آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در تبدیل کارزار انتخاباتی به «جبهه رویارویی فقر و غنا»، بازی انتخابات وارونه گشت و در نهایت، جهت‌گیری ۱۶ ساله چهار دولت در مدرنیزاسیون پنهان جمهوری اسلامی ایران، آنچنان دیگرگون گردید که طراحی راهبرد نوینی برای توسعه کشور با عنوان «الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت»، به یکی از دغدغه‌های اصلی زمامداران بدل گشت.
جنبش دانشجویی و آینده
جنبش دانشجویی در ایران، در بستر غربی دستگاه مدرنیزاسیونر «اونیورسیته» به دنیا آمده است و می‌زید. بنابرین هر گاه ویژگی‌های این نهاد فرنگی از نمونه مشابه اسلامی ـ ایرانی آن، یعنی «حوزه علمیه» دور گشته، این ذات غریبه بیشتر نمایانده شده است.
به جرأت می‌توان گفت گسترش فرآیند تامین معاش استاد توسط دانشجو ــ که در الگوی دانشگاه آزاد اسلامی، دانشگاه‌های غیرانتفاعی، دوره‌های شبانه دانشگاههای سراسری و هم‌اینک دانشجویان پولی رخ می‌نمایاند ــ یکی از مهمترین فرآیندهای انحراف جنبش دانشجویی و دور ساختن آن از ذات آرمان‌گرایانه جوانان است. چرا که با حکمرانی پول بر «فرآیند مقدس دانش‌آموزی»، اخلاق سرمایه‌داری بر آداب تعلیم و تعلم سایه می‌اندازد و سبک دیگری از زندگی دانشجویی را رقم می‌زند.
بازتابها:
پایگاه خبری تحلیلی ابابیل

مطلب پیشنهادی

قهرمان‌کشی ـ نگاهی به فیلم سینمایی «مزار شریف» حسن برزیده

یکی از نیازهای روزگار ما، معرفی «قهرمان‌»ها به جوانان و نوجوانان است. غربیها در قهرمان‌سازی، …

۳ دیدگاه

  1. کوفه همین تهران است و دوباره فرزندی از فرزندان زهرای اطهر تنها مانده است.
    وبلاگ کوفه تهران
    http://www.tehrankoofe.mihanblog.com

  2. سلام؛
    “حبّ الحسین، سرّ الاسرار شهداست. فأین تذهبون؟ اگر صراط مستقیم می جویی، بیا؛ از این مستقیم تر راهی وجود ندارد: حبّ الحسین!” (سیّد شهیدان اهل قلم)
    التماس دعا

  3. # این حسین قدیانی ها را هم فیلتر کنید!
    (بازتاب فیلترینگ قطعه ۲۶ در میان وبلاگ نویسان)
    # sms88sms.persianblog.ir
    (جنبش پیامکی)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *