ـ خانم مدیر! آخر الآن که آژیر قرمز فایده ای ندارد. اگر هواپیما آمده بود یک حرفی. جلوی موشک را که نمیتوانند بگیرند. صاف میخورد به هدفش. این آژیر را هم برای دلخوشی مردم میکشند وگرنه موشک که پناهگاه و زیرزمین و این چیزها سرش نمیشود. – میدانم خانم فرامرزی! اگر قسمت باشد همه اینها حرف است. اما باید جواب …
توضیحات بیشتر »داستانهاي کوتاه
داستان کوتاه «آخرین چهارشنبه زرد و سرخ»
صدای شلیک چند توپ همه جا را لرزاند. بعد نورهای رنگی فشفشه ها، دشت کوچک میان تپه ها را روشن کرد. چندین جسد روی خاک افتاده بود. کمی دورتر، یک خودرو پلاک سیاسی، با درهایی باز، رها شده بود. مردمک های چشمهای متوسلیان، زیر پلکهایش به حرکت درآمدند. تنفسش تند شد. ناگهان چشمهایش را باز کرد و نشست. لایه غبار …
توضیحات بیشتر »داستان کوتاه «توت فرنگیهای روی دیوار»
داستان برگزيده هشتمين يادواره شهداي دانشجوي بسيجي ـ يك دانشجو مي خواهد در تجمع دانشجويي مقابل سفارت انگليس، اعتراض جدي تري انجام دهد. او مي داند كه بسيج دانشجويي به عنوان زيرمجموعه سپاه، نمي تواند به سفارت يك كشور خارجي، كوكتل مولوتف پرت كند.
توضیحات بیشتر »داستان کوتاه «انتهای تنهایی»
برگزيده هشتمين يادواره شهداي دانشجوي بسيجي رجب متولي امام زاده اي دورافتاده در يك روستاست. خشكسالي باعث شده است تا زندگي بر او سخت بگيرد. رجب همه پولهاي خود را جمع كرده تا به زيارت امام رضا (ع) برود اما ....
توضیحات بیشتر »داستان کوتاه «چشمان خسته»
سردبير يك ماه نامه با مشكلي مواجه شده است: ناظر فني مجله كور رنگ است! از آن بدتر اينكه، خود ناظر فني از اين مشكل، خبر نداشته است.
توضیحات بیشتر »